اين روزها جو گوگل Buzz خيلي از ما را گرفته است و البته خوب، اغلبمان هم از آن خيلي خوشمان نيامده است. اين نوشته، نگاهي دارد به 5 اشتباه در طراحي گوگل باز:
گوگل باز: انقلاب، تحول يا سقوط؟ بسياري از شما از من نظرم در اين مورد را خواسته ايد. بنابراين در اين يادداشت به بررسي آن براساس 5 اصل خودم براي نسل بعدي طراحي محصولات و سرويسها ميپردازم ـ اصول “طراحي براي معنا.”
مفهوم بقراطي: اين سؤال اساسيترين پرسشي است که هر طراح محصول يا سرويس نسل بعد بايد از خود بپرسد: “بقراط چه ميکند؟” هدف او اين بود که پزشکان “اول؛ ضرر نزنند” ـ و در قرن 21ام، ما تازه به سختي دريافتهايم که محصولات و سرويسهاي زهرآلود و مضر اقتصاد ميتوانند چه بکنند. آيا بقراط محصول شما را تأييد ميکند يا رد؟ او احتمالا Buzz را رد ميکرد؛ زيرا داراي مشکلاتي در زمينه حريم خصوصي کاربران است. استفاده ناآگاهانه از آن همان و فاش شدن آدرس ايميل شما ـ و البته دنبالکنندگان (Follower) شما ـ همان. اين به خاطر آن است که شما مجبوريد از تنظيمات پيشفرض عمومي بودن (Public) فرار کنيد؛ به جاي اينکه [داوطلبانه] در آن مشارکت کنيد! اين براي همه خبر بدي است؛ اما خبر بدتري است براي يک مدافع آزادي بيان چيني [و ايضا ايراني!]. بدون جلوگيري از ضرر رساندن، هيچ محصول يا سرويسي نميتواند ايجاد ارزش اقتصادي قابل اطمينان را به حداکثر برساند.
سادهسازي کنيد؛ اعتماد نکنيد: آيا Buzz ايميل شما يا دنبالکنندگان شما را افشا کرده است؟ آن هم در شرايطي خاص؟ گوگل به سختي براي حل اين مشکل تلاش ميکند، اما حل آن هنوز وابسته به افراد است که از دستورالعملهاي مشخص شده پيروي کنند. در دنياي واقعي هيچ کاربري دستورالعملها را دنبال نميکند. اگر محصول يا سرويستان پيچيده باشد، احتمالا شکست خواهيد خورد. هيچکس دوست ندارد يک ساعت وقت براي اين صرف کند که آيا يک سرويس براي او ضرر و زيان به همراه دارد يا خير ـ يا آن را به شکلي تغيير دهد که ضرر نرساند.
ساخته شدن براي شکست خوردن و نه ويژگيها: محصولات و سرويسهاي نسل بعد براي شکست سريع و ارزان ساخته ميشوند ـ به جاي اينکه ويژگيهاي بسيار زيادي را ارايه کنند. جنبه ديگر بستهبندي ويژگيها در کنار هم اين است که موقعيت شکست دلپذير از بين ميرود؛ زيرا وابستگي متقابل ميان اجزا پيچيده شده و از کنترل خارج ميشود. به همين دليل است که مايکروسافت محصولات نامطبوع را توليد ميکند: در هم تنيدن ويندوز، آفيس و ساير برنامهها در يک کوه عظيم هزينههاي بهبود را به شدت افزايش ميدهد. يک بار گوگل اعلام کرده بود که ما محصولاتمان را مانند مايکروسافت به هم وابسته نميکنيم؛ زيرا اين روش شيطاني است (شعار معروف گوگل را به خاطر داريد: Don’t be eveil!) اما Buzz به شدت با جيميل در هم تنيده شده است و اولين چيزي است که شما زير قسمت Inbox جيميلتان ميبينيد. Buzz بهبود جيميل را بسيار پرهزينه ساخته است و بالعکس. بهتر است که هر کدام يک سرويس جداگانه باشند.
هدف و مقصود نه محصول: جنبه ديگر “ضرر نرسان” ارايه فايده 10، 100 يا هزار برابر در يک حوزه يا فعاليت خاص است. با اين حال هنوز وقتي من روي Buzz کليک ميکنم آن با يک ليست عظيم از اطلاعات پديدار ميشود. Buzz محصولات بسيار زيادي را يکپارچه ميکند؛ اما به جاي سادهسازي آنها، تنها همه چيز را به هم ميچسباند. مطمئن نيستم که اين ويژگي چه سودي برايام دارد. تا حدودي به نظر مي رسد که Buzz محصول يک استعداد مهندسي خام باشد که بدون هدفي در ذهن طراحي شده است. “چون ميتوانيم” به معناي اين نيست که: “خوب پس مهم است!”
گشادهدست باشيد؛ طمعورزي نکنيد: Buzz “خوپسند” است. بنابراين من ميتوانم هر چيزي را که جاي ديگري ـ مثل توئيتر ـ منتشر شده در آن بخوانم؛ اما من هم ميتوانم جاي ديگري بنويسم. اين “استراتژي” تعبيه شده در اين محصول است: هدف تنها اين است که گروهي از محصولات رقيب را به صورت مواد اوليه درآورده شوند و بين آنها لولهکشي شود! اين ايده به شدت متعلق به قرن بيستم و در نتيجه آسيبرسان است. محصولات و سرويسهاي گشادهدست چيزي را هم پس ميدهند؛ آنها يک اکوسيستم پيشرويي را ايجاد ميکنند که در آن هر کس ميتواند برنده باشد. در مثال ما يک سرويس سخاوتمند ميتواند در همه پلتفرمها بنويسد و مطالب آنها را نيز بخواند. با اين روش لازم نيست شما توئيتر و Buzz را همزمان باز نگه داريد؛ انگيزهها براي بهترين ـ و نه لزوما بزرگترين ـ پلتفرم براي موفقيت باقي ميمانند. با روشي که فعلا Buzz با آن سازماندهي شده است؛ يک نتيجه مايکروسافتي بعيد به نظر نميرسد: Buzz به دليل اندازهاش اما به هزينه قرباني کردن يک صنعت نو، پيشرو و چالاک موفق خواهد شد.
محصولات و سرويسهاي آينده نبايد تنها براي مصرف کردن طراحي شوند؛ بلکه بايد “براي معنا طراحي شوند”: آنها بايد به منافع اقتصادي بادوام، مشترک و بامعنا بيانجامند ـ در غير اين صورت ما سفر خودمان را به يک آينده بيآينده ادامه ميدهيم. اين تصوير بزرگي است که نوآوران راديکال آينده بايد دوباره آن را ترسيم کنند. من فکر ميکنم گوگل Buzz واقعا بسيار عالي است؛ با اين حال هنوز يک سرويس بامعنا نيست. Buzz هنوز در سايه تصوير بزرگ ديروز زندگي ميکند؛ به جاي اينکه آن را دوباره ترسيم کند. چالش اساسي امروز اين است: ترسيم دوباره تصوير بزرگ موفقيت با حرکت از اين تصور که “بزرگ بهتر است.”