خوب نافهي شمارهي يک را بعد از شمارهي دو شروع کردهام به خواندن و اين شماره هم مثل آن يکي پر است از گفتگوهاي جذاب. چند تاياش را قبلا در گودر نوت کرده بودم که به نظرم رسيد همه را در يک پست جمع کنم که براي خودم هم آرشيو شود! براي طولاني نشدن، اين بخشها را در چند پست منتشر ميکنم. اين هم پست اول از بخشهاي منتخب من:
ـ در طول سالها به تجربه ديدهام هر کس يا نهادي بيشتر از چيزي که ندارد صحبت ميکند! (شمس لنگرودي)
ـ در جوامع ناموزون نيروهاي انرژيک به راههايي کشيده ميشوند که همواره مثبتاند، اما لزوما ضروري نيستند. (شمس لنگرودي در مورد دهخدا)
ـ جاهطلبي با خودنمايي فرق دارد. به نظر من خودنمايي چيزي است که وجود ندارد، اما فاعلش ميخواهد آن را نشان دهد. (از گفتگو با محمد حسن شهسواري)
ـ به نظرم آدمها جايي نهايت ناامني را احساس ميکنند که باورهايشان ناامن شود. (از گفتگو با محمد حسن شهسواري)
ـ به ياد بياريد که پدرهاي ما ، مادرهاي ما، اشک بيش از آب صورتشون رو شسته … (مرحوم محمد بهمنبيگي ـ پدر آموزش عشايري ايران)
ـ من روي اين مسئله تأکيد دارم که تفکر و تعقل دو واژهي مجزا هستند و اتفاقا اين دو، فصل تمايز کشورهاي جهان اول و سوم هستند. (ماريو بارگاس يوسا)