مشاورهي مديريت از آن حوزههاي کاري است که به دليل اسم بسيار جذاب و با پرستيژش در ايران حسابي طرفدار پيدا کرده است و دارد روز به روز بر تعداد فعالاناش افزوده ميشود؛ بدون اينکه کسي بداند ترمِ مشاورهي مديريت دقيقا در سطح بينالمللي براي چه کارهايي به کار ميرود. چند وقت پيش که بنابر يک توفيق اجباري (!) کتاب فرهنگ جيبي استراتژي نوشتهي تيم هيندل و با ترجمهي استاد بسيار بسيار عزيز و نازنينام دکتر سهراب خليلي شوريني مطالعه ميکردم، ديدم که هيندل به خوبي اينکه مشاورهي مديريت چيست را تشريح کرده است. بد نديدم که اين بخش را از کتاب هيندل اينجا بياورم تا شايد از اين به بعد در به کار بردن اصطلاح مشاورهي مديريت و عنوان مشاور مديريت براي خودمان کمي احتياط کنيم. اين هم برگي از اين نوشته:
“رسم بر اين بوده است که شرکتهايي که ايدههاي قابل توجه استراتژيک نداشتهاند از افراد خارج از شرکت کمک ميگرفتهاند. اين افراد خارج از شرکت معمولا از ردههاي مختلف مشاوران مديريتاند. در واقع بخش عظيمي از اين کسب و کار که امروز صنعت بزرگي شده است در دوران رشد شتابان برنامهريزي استراتژيک در دهه 1960 ساخته شد. زماني مجله بيزينيس ويک نوشت که برنامهريزي استراتژيک “يک ميني صنعت از مغزهاي متفکر مشاور تشکيل داد” با اين باور که “هر شرکتي ميتواند يک استراتژي انتخاب کند که به راحتي آن را به قلههاي موفقيت برساند. تنها به اين شرط که درست فکر کند.”
چند شرکت مشاور مشهور استراتژي در بوستون بودند، جايي که ميتوانستند ارتباط نزديکي با هاروارد داشته باشند. هاروارد دانشگاهي است که منبع بسياري از هوشمندانهترين (واقبل فروشترين) ايدهها درباره استراتژي شرکتها بوده و همچنان هست. مشاوران بهعنوان واسطه، ايدههايي را که از دانشگاهها بيرون ميآمد براي شرکتها تفسير ميکردند و شرح و بسط ميداند. آنها البته ايدههاي خودشان را هم ترويج ميکردند. مثلا در دهه 1960، مککينزي و تعدادي شرکتهاي ديگر مفهوم مديريت ماترسي را در مجامع صنعتي ترويج و تبليغ کردند.
حرفه مشاوره مديريت بسيار موفق بوده به طوري که کمتر کسب و کاري خارج از تکنولوژي پيشرفته توانسته چنين رشدي داشته باشد. در حرفه مشاوره مديريت رشد ساليانه 20 تا 30 درصد غيرمعمولي نبوده است. با اين وجود مشاوره مديريت يک صنعت نوپا نيست. در سالهاي نخستين، کسب و کار بر پايه تکنولوژي نبود که چنين رشدي را بتوان از آن انتظار داشت. شرکتهايي چون آرتور. دي. ليتل ميتوانند سابقه خود را به قرن نوزدهم برسانند. مککنزي و بوز آلن هميلتون کار مشاورهاي را از سالهاي نخستين قرن بيستم آغاز کردند. بنابراين چه چيز باعث رونق بيسابقه آنها در دهه ياد شده گرديد؟
نخست بايد به خاطر داشت که اصطلاح “مشاوره مديريت” چندين رشته را شامل ميشود. اگر چه برخي از شرکتها به سرعت رشد کردهاند، ليکن بقيه رشدي در حد يک کسب و کار رشد يافته را تجربه کردهاند. اين کسب و کار را ميتوان با اغماض به پنج رشته زير تقسيمبندي کرد:
- تدوين استراتژي
- ساختار سازماني (شامل مالي، منابع انساني و بازاريابي)
- مديريت بخش عمومي
- تکنولوژي اطلاعات
- توسعه محصول (Product Development)
در 1980 سه بخش عمده کسب و کار مشاوره (سه مورد اول ذکر شده در بالا)، 80 درصد درآمد اين کسب و کار را تشکيل ميداد؛ در 1990 اين مبلغ به 60 درصد کاهش يافت و امروز احتمالا به پايينتر از 50 درصد رسيده است.
در دهه 1990، حوزه بسيار داغ به تکنولوژي اطلاعات (IT) تعلق داشت. تقريبا اين عامل يک تنه کسب و کار را به اوج غير قابل باوري رساند. در بعضي سالها درآمد انگلستان از مشاوره IT، 50 درصد افزايش يافت؛ در حالي که درآمد ساير رشتههاي مشاوره به ندرت از يک رقمي تجاوز کرد. بين مشاوره استراتژي و مشاوره ITدر شرکتها معمولا ارتباطي وجود ندارد. مطالعهاي در سال 2001 نشان داد که بيش از سه چهارم نمونه مؤسسات بزرگ جهاني از مشاوران سنتي استراتژي خود براي مسايل مربوط به IT استفاده نکرده بودند.
از راه رسيدن اينترنت و ترس پايان قرن از ويروس هزاره، برنامهريزي کامپيوترها به نحوي که فقط دو رقم آخر هر سال را ميتوانستند بخوانند، موجب رونق مشاوره IT گرديد. ويروس هزاره به اين معنا بود که کامپيوترها سال 2000 را ممکن بود با سال 1900 اشتباه کنند. در نتيجه بازنشستهاي که قرار بود مستمرياش از سال 2000 شروع شود مطابق کامپيوتر بايد صد سال ديگر صبر ميکرد. در عمل اما مستمريبگيران اين همه در انتظار نماندند. يا اين ويروس وهمي بيش نبود يا مشاوران در از بين بردن آن کارشان را به خوبي انجام دادند.
اين شرايط بازار، متخصصان IT را فراتر از همه مشاوران قرار داد. شرکت مشاور اندرسون که در سال 2001 ناماش را به Accenture تغيير داد، با درآمدي حدود ده ميليون دلار در سال به بزرگترين شرکت مشاور مديريت جهان تبديل شد. اين شرکت دست کم 50 درصد درآمدش از مشاوره سيستمهاي اطلاعات است و بسي کمتر از 50 درصد آن مربوط به مشاوره خالص استراتژي است، اگر چه خط فاصل ميان اين دو روز به روز نامشخصتر مي شود. امروز به ندرت کار استراتژياي وجود دارد که ارتباطي با IT نداشته باشد.
مشهورترين مشاوران استراتژيک، مثل مککينزي و گروه مشاوران بوستون، از رونق سابق افتادهاند. ليکن حتي آنها هم نتوانستهاند کسب و کار IT را کاملا ناديده بگيرند، اگر چه به روشني اعلام کردهاند که اين حوزه را حوزه پررونق و پردوامي براي کار مشاوره نميدانند.”
فرهنگ جيبي استراتژي؛ تيم هندل؛ ترجمه: دکتر سهراب خليلي شوريني؛ انتشارات انديشههاي گوهربار؛ چاپ اول؛ تهران: 1386؛ صص 24-21
پ.ن.1. اين متن کمي طولاني اما بسيار جالب و مهم بود.
پ.ن.2. خوب اين روزها انتخاب و نوشتن بريدههايي از کتابهاي رمان و داستان و شعر در وبلاگهاي مختلفي در سطح اينترنت و البته گودر، به خوبي جا افتاده و طرفداران کمي هم ندارد. با اين حال من نديدم کسي به اين فکر باشد که ميشود اين کار را در مورد کتابهاي مديريت و آيتي هم انجام داد. عميقا معتقدم که بريدهاي از يک متنِ عالي، گاهي آنقدر ارزشمند است که ميتواند جاي خواندن يک کتاب حجيم را بگيرد. بنابراين از اين پس هر از چند گاهي به سراغ برگي از يک نوشته در حوزههاي مورد علاقهي خودم در زمينههاي مختلفِ مشاورهي مديريت، علم مديريت و مديريت آيتي خواهم رفت.
پ.ن.3. کتابي که برگي از آن را اينجا خوانديد، کتاب بسيار جذاب و پرمحتوايي است که مطالعهاش را به تمام علاقهمندان مباحث مديريت استراتژيک توصيه ميکنم.
5 پاسخ به “برگي از يک نوشته (1): مشاورهي مديريت يعني چه؟”
[…] پاسخ دادن به اين سؤال بايد چند قدم برداشت: اول بفهميم تعريف مشاورهي مديريت چيست، بعد با فرايند آن آشنا شويم (که سعي ميکنم بهزودي در […]
زنده باشيد. خواهش ميکنم.
با درود
بسیار ممنونم از تلاش شما برای کمک به ما .
امیدوارم که همیشه موفق باشید.
ممنونم و خوشحالم.
سلام علي جان
چند روز پيش مطلبت را در مورد كشف كردن براي بچه هاي شركت فرستادم. خيلي خوششان آمده بود و قرار شد توي وبلاگ منشور رهبري كه براي مديران توگا است قرار بدن البته با ذكر رفرنس!
مطلبت در مورد مشاوره مديريت هم خيلي خوب بود. محظوظ شديم.