خوب دوست خوب من مهدي زرگر نتاج بالاخره پستي که قرار بوده بنويسه را نوشت. ايشان فوق ليسانس مهندسي نرمافزار از دانشگاه شهيد بهشتي تهران دارند و مثل من در حوزهي معماري سازماني فعال هستند. فعلا اين معرفي مختصر را داشته باشيد تا مجبورش کنم در حوزهي تخصصاش هم براي اينجا پست مهمان بنويسه!
يک توضيح فقط لازمه: منظور از شهاب در اين متن خود من هستم! اين هم نوشتهي مهدي:
اين پست با تأخيراتي زياد مواجه شده، اما من قسمتي از متن رو تغيير دادم تا با آخرين پست شهاب همراستا باشه.
شايد آدمهاي بيسواد زيادي اطراف ما وجود داشته باشند، اما شخصاً از همه بيسوادها بدم نميآد، از آدمهاي بيسوادي كه سوال ميكنند و برخي اوقات هم سعي ميكنند برخي كارها رو خودشون بهتنهايي و با تكيه به دانش فردي انجام بدن، هر چند اشتباه، بيشتر خوشم ميآد و فقط از نوع خاصي از اونها بسيار بدم ميآد و تا جايي كه ميتونم با تمام دانش فنيام! ضايعشون ميكنم برخلاف شهاب كه عصباني ميشه. بيشتر فكر ميكنم با اين طور آدمها نبايد بحث كرد بلكه بايد اجازه داد هر چه بيشتر حرف بزنند و هرچه بيشتر دانشافشاني كنند تا از نظر ذهني ارضاء بشند و ازشون هي سوال كرد تا اونها جواب بدن و آخرش جوابهاشون رو كنار هم گذاشت و ضايعشون كرد. اين استراتژي مثل بادكردن توي بادكنكه كه طرف رو هي شارژ ميكني و در آخر فقط يك نوك سوزن ميخواد.
اما برگرديم به استدلالهاي منطقي ما ايرانيها و چيزهايي كه خيلي در دانشگاه يا شايد محيط كاري مشاهده ميشه:
- ميگه پايهاي با هم مقاله بديم، ميگم حوزه كاري من مشخصه، حوزه كاري تو چيه؟ ميگه براي من فرقي نداره! منظورش اين بود كه خيلي باسوادم ولي بنده اشتباهاً درست برداشت كردم كه بيسواده.
- ميگه الان كلي موضوع هست كه من روش كار كردم، ولي انتخاب موضوع مقاله رو مشكل دارم! عبارت «من روش كار كردم» دقيقاً جايي كه من و شهاب روش تمركز داريم، كار كردن يعني چي؟ چطور رفتي كار كردي بدون اينكه موضوع رو انتخاب كرده باشي؟!! اين طور كار كردن معمولاً بدين معنيه كه طرف خيلي كلان كار كرده و در حد آشنايي با اسم كار كرده. بيشتر افراد با استدلال! تعابير مختلفي از يك كلمه شفاف ميدن.
- ميگم تو روي اين موضوع كار كردي يا خالي بستي؟ ميگه: خالي چيه مهندس، شايد من بدون اينكه با عنوانش آشنا باشم از اين مفهوم استفاده كرده باشم، شايد هم آب دوغ خياري كار كردم! دارم فكر ميكنم طرف سالها داشته براي يك شركتي نرمافزار مينوشته ولي نميدونسته اسمش نرمافزاره، يا سالها با Word كار ميكرده ولي نمي دونسته اسمش چيه. شايد هم سالها مشاور مدير بوده نميدونسته مشاوره؟
ما سالهاست كه نميدونيم اسم اين، استدلال منطقيه و از نوع ايرانيش. همش ذهنم درگيره آب دوغ خياره، نميدونم چرا؟؟!!
- ميگم حالا با اين مفهوم آشنا هستي؟ ميگه منظور شما از اين مفهوم با منظور من فرق داره، در حد شما كار نكردم، حالا منظور شما چي هست؟ وقتي با اين طور استدلال مواجه ميشين اون سوزنه رو بگيرين دستتون و آماده باشين.
مسلماً مشكل ما با اين طور افراد حل نميشه ولي بايد ياد بگيريم كه با اين افراد چگونه برخورد كنيم. به تجربه بر من مشخص شده كه عمدهترين روش برخورد با اين افراد فقط سوال كردنه، سوالاتي كه آنها را وارد جزئيات ميكنه. جالب اينكه يكي از مديران شركت در برابر سوال من در مورد فرد بالا جواب قابل توجهي داده و گفته كه با اين فرد مستقيم خيلي كم كار كرده ولي برداشتش اينه از نظر فني و اجرايي آدم تواناييه. من اون لحظه باز هم داشتم با آب دوغ خيار فكر ميكردم. نميدونم چيه ولي استفادهاش ميكنم!؟
پ.ن. استراتژي پيشنهادي دوست من براي برخورد با آدمهاي بيسوادِ پرمدعا کاملا درسته و من تأثيرش را حداقل در کارهاي خودش ديدم!
4 پاسخ به “پست مهمان: استدلالهاي منطقي ايراني (3)”
شهريار جان اين مورد دقيقا آدميه که از نظر سطح اعتماد به نفس پديدهايه براي خودش!
یه حدیث(دقیق یادم نیست از کدوم معصومه) داریم که میگه از کسی برای نشون دادن سوادت سوال نکن یا به قصد تحقیره اون.
من خودم یه مدت این روش رو برگزیده بودم ولی دیدم طرف تحقیر میشه.فقط خودم رو مجاز میدونم که طرف زیادی ادعاش بشه.کلا تضرع یکی از گوهرهای گمشده ماست.
بله متأسفانه
یکی از دوستام از این استدلال بسیار بهره میبره اما خب گناه داره، دلم نمیاد تو ذوقش بزنم. هر بار هم باش بحث می کنم تا یه جاهایی قبول میکنه، یهو به خودش میاد و دوباره اب دوغ خیار…
ولی بعضی هاشون واقعا مغز ندارن و اصلا باید فقط ازشون دور شد.