ميدانيم که براي حل مسئلهي کارفرما در پروژههاي مشاوره، حتما بايد بفهميم که کارفرما دقيقا مشکلاش چيست و از ما بهعنوان مشاور چه ميخواهد. اما فکر ميکنم در ايران بهويژه با توجه به سهل و ممتنع دانستن مباحث تخصصي مديريت از يک سو و وفور مدهاي مديريتي در کشور از سوي ديگر (مثلا مهندسي مجدد در چند سال پيش و سيستمهاي ارزيابي عملکرد مبتني بر کارت امتيازي متوازن در سالهاي اخير)، بهتر است بهعنوان مشاور به دنبال اين هم باشيم که کارفرما چه مشکلاتي ندارد و چه چيزي را هم از ما نميخواهد! اين طوري بر روي چيزهايي که ضرورتي ندارند، زمان و پولمان را هدر نميدهيم.
اگر کمي درگير پروژهها در سطح بالاتر از کارشناسي بوده باشيد، حتما مثالهايي در اين زمينه به ذهنتان خواهد رسيد. با توجه به شرايط صنعت مشاوره در ايران، تصور ميکنم توجه به اين نکته، براي مديران پروژه بسيار حياتي باشد.