اگر فرض را بر اين نگذاريم که نابغه و دانشمند دوران هستيم؛ هميشه شرکت در کلاسهاي آموزشي بازآموزي شغلي برايمان ميتواند مفيد باشد. خيلي از سازمانها هم اين امکان را براي کارکنانشان فراهم ميآورند. کلاسهاي آموزشي هميشه خوباند: سر کلاس حضور پيدا ميکنيم و چيزهاي جديد ياد ميگيريم، با آدمهاي جديد آشنا ميشويم و البته در نوع ايرانياش دلي هم از عزا درميآوريم! 🙂 بعد هم برميگرديم سر کارمان تا با همان روشهاي قبلي کار را پيش ببريم!
سه روز آخر هفتهي پيش در يک کلاس آموزشي شرکت کردم. در طول کلاس به اين فکر ميکردم که غير از مطالب جديدي که دارم ياد ميگيرم، اين کلاس با توجه به اينکه در حوزهي تخصصي کاري من برگزار ميشد چه ارتباطي با تجربيات قبلي من داشت و چه کمکي به کارم در آينده ميکرد؟
چند تا نتيجه از اين تفکرات (!) گرفتم:
- تأييد و تصحيح تجربيات: بعضي مفاهيم را در کار ياد گرفته بودم. براي برخي مسائل هم در عمل و براساس تجربه راهحل پيدا کرده بودم. دورهي آموزشي به من کمک کرد تا اين مفاهيم و آن راهحلها را يک بار با مفاهيم علمي و بهترين تجارب موجود در حوزهي کاريام (براساس يک استاندارد بينالمللي) محک بزنم. خيلي از آنها درست بودند و بعضيهايشان هم نه.
- درک روابط بين مفاهيم و کاربرد رويکردها و ابزارهاي مختلف: باز هم برحسب نياز در عمل مجبور شده بودم در برخي حوزهها مطالعه داشته باشم. بخشي از دانش تخصصي را هم از دروس دانشگاهي کسب کرده بودم. اما ارتباط ميان اين آموختههاي مختلف بهصورت سيستماتيک برقرار نشده بود. با شرکت در اين دوره يک چارچوب ذهني مشخص براي من ايجاد شده که به من نشان ميداد هر بخش از آموختههايام در کجاي يک متدولوژي کلان حل مسئله قرار ميگيرد، کاربرد هر کدام چيست و ارتباطات متقابل ميان اين بخشها چگونهاند.
- مواجهه با مسائل جديد: کلاس يک جورهايي مبتني بر کيس بود. استاد و همکلاسيها مسائلي که در عمل با آنها روبرو شده بودند و راهحلشان براي آنها را برحسب موضوع مورد بحث بيان ميکردند. بعد مسئله بررسي ميشد و در نهايت سعي ميکرديم تا يک راهحل مشخص براي اين مسائل پيدا کنيم. اين تجربه هم باعث شد تا هم از مسائلي باخبر شوم که در کارم به آنها برنخورده بودم (و بهعنوان يک مشاور براي من لازم بود حتما بدانم که سازمانها در عمل چه مشکلاتي ممکن است داشته باشند) و هم براي حل اين مسائل براساس دانش و تجربيات قبلي و آموختههاي کلاس تمرين کنم. اينطوري در مورد دانش کسب شده در کلاس هم تمرين کردم.
- آشنايي با ابزارها و راهحلهاي جديد براي مسائل قديمي: خوب بخشي از آموختههاي کلاس هم شامل ابزارها و راهحلهايي بود که من بلد نبودم و اگر قبلا با آنها آشنايي داشتم، ميشد جواب برخي مسائل لاينحل و البته جواب بهينهتري براي برخي مسائل داراي راهحل (چه سجعي نوشتم! :)) پيدا کرد.
- و خوب البته ايجاد ارتباطات کسب و کاري و دوستيهاي جديد هم يکي ديگر از نتايج اين کلاس بود.
پ.ن. هر چند کلاس رفتن حتما خيلي خوب است؛ ولي دو کلاسي که امسال شرکت کردم اينقدر “کم” هزينه بودند که فکر نکنم حالا حالاها بودجهاي براي کلاس رفتن با هزينهي شخصي داشته باشم. يک مقدار ارزون کنيد کلاسهاتون را خوب!
ضمنا بايد اعتراف کنم به همکلاسيهايي که همه با هزينهي سازمان محل کارشان در کلاس شرکت کرده بودند، واقعا حسوديام شد. 🙁