چند روز پيش اين نوشتهي يكي از دوستانم را خواندم و داغ دلم تازه شد! چيزي كه خانم مينا رضايي نوشتهاند مشكل مشترك همهي ما در زندگي اين روزهايمان است: عدم وجود حريم شخصي. اينكه همهي افراد حق خود ميدانند كه از زندگي ما هر آنچه را ميخواهند بدانند و دربارهي هر چيزي هم كه دوست دارند، قضاوت كنند. و وجه جالبتر ماجرا اين است كه از نظر اين آدمها، تو خودت هم هيچ حقي نداري! بارها و بارها با اين سرك كشيدنها و دخالتهاي بيجاي ديگران مواجه شدهام و هر چقدر هم سعي كردهام مقاومت كنم، دست آخر كمترين موفقيتي بهدست نياوردهام! فقط دو تا مثال بزنم:
اول؛ يك مثال عام: هر از گاهي بحثهايي در شبكههاي اجتماعي ـ بهويژه توئيتر كه پستها تقريبا عمومي هستند ـ درميگيرد كه مربوط به مسائل بين چند نفر خاص هستند. بعضي وقتها اين آدمها دارند در مورد موضوعي بين خودشان حرف ميزنند. خيلي وقتها ديدهام كه كساني كه كوچكترين ربطي به ماجرا ندارند، وارد بحث ميان اين آدمها ميشوند. مثلا: چند نفر با هم رفتهاند يك پيكنيك بيرون شهر و دارند در مورد خاطرات خوب آن روز صحبت ميكنند كه يك نفر از راه ميرسد و شروع ميكند به بحث كردن كه چرا من را خبر نكرديد؟ اين نمونهي خيلي سادهي ماجراست.
دوم؛ يك مثال شخصي: يكي از خوانندگان محترم اين وبلاگ در يكي از شبكههاي اجتماعي من را بهعنوان دوست اضافه كرده است. من در مورد يك مسئلهي شخصي چيزكي نوشتهام كه ايشان كامنت نامربوطي ميگذارد. وقتي جواب ميدهم كه اين نوشته شخصي است و به شما ارتباطي ندارد، شروع ميكند به توهين كردن و توهين كردن تا جايي كه اين افتخار نصيب ايشان ميشود كه اولين و آخرين نفري است كه من در عمرم در فضاي مجازي بلاكش كردهام!
مثالهاي دنياي واقعيش را هم كه خودتان بهتر از من ميدانيد.
اما هدفم از نوشتن در اين مورد اصلا غر زدن نيست؛ بلكه ميخواهم به نكتهاي اشاره كنم كه مدتهاست مرا آزار ميدهد. به تجربه متوجه شدهام كه مسئلهي روزگار ما تجاوز / دخالت / سرك كشيدن (يا هر فعل منفي ديگري) به حريم خصوصي ديگران نيست. مسئلهي اصلي اين است كه هيچ تعريف مشخصي از “حريم خصوصي” در جامعهي ما وجود ندارد. اصلن جامعه را هم كنار بگذاريم. اگر كمي فكر كنيم ميبينيم حتا خودمان هم تعريف مشخصي از اينكه “حريم شخصي” برايمان يعني چه نداريم و اطرافيانمان هم اين را نميدانند. تعريف “حريم شخصي” خيلي وقتها براي ما كاملا ديناميك است و وابسته است به كسي كه دارد در مورد مسئلهي كنجكاوي ميكند يا نظر ميدهد. شايد درستش هم همين باشد؛ اما وقتي كه مرزها براي خودمان مشخص نيست، آدمها بايد براساس چه پايه و اساسي با ما رفتار كنند تا مطمئن شوند به حريم شخصي و خصوصي ما تجاوز نكردهاند؟ بنابراين قدم اول براي تكرار نشدن اين تجربهي بد در روابطمان با ديگران، اين است كه خودمان كلاهمان را قاضي كنيم: كجا حريم شخصيمان هست و كجا نه؟ چه كسي حق دخالت در كجاي زندگي ما را دارد و كجا نه؟ همين كه تعريفمان را از “حريم شخصي” كشف كنيم، بخش عمدهاي از راه را رفتهايم.
بعد از كشف حريم شخصيمان، سؤال بعدي اين است كه چگونه بايد مرزها و خطوط قرمز را براي ديگران مشخص كرد؟ چطور بايد به ديگران نشان داد كه اينجا حق دخالت داريد و آنجا نه؟
من دو راه بهنظرم ميرسد كه هم ميشود در زندگي دنياي واقعي از آنها استفاده كرد و هم در دنياي مجازي:
اول: اينكه بياييم و آدمها را با منطق “حلقههاي” گوگل پلاس دستهبندي كنيم. خيلي صريح به آدمها بگوييم كه كجا حريم شخصي ما است و كجا نه. و به اين مرزبنديهايمان هم خودمان بيش و پيش از هر كسي متعهد باشيم. هر كسي هم كه از مرزهاي خودش تجاوز كرد، بايد هزينهي اين عبور از خط قرمز را بپردازد؛ حتا به قيمت ناراحتي. يك بار ناراحتي طرف مقابل به بارها ناراحتي خود ما ميارزد! وقتي مدتي به اين روش و چارچوب متعهد باشيم ـ يعني ثبات رفتار ـ آنوقت آدمها هم ميفهمند كه چطور بايد رفتار كنند.
دوم: خيلي وقتها اين خود ما هستيم كه خودمان را در موقعيتي قرار ميدهيم كه به حريم خصوصيمان تجاوز شود. بنابراين مهمتر از اينكه به ديگران نشان بدهيم “حريم شخصي” ما كجاست، اصلاح رفتار خود ماست: اينكه بدانيم چه چيزي را بايد كجا مطرح كنيم، اينكه بدانيم كجا بايد در فضاي عمومي حرف بزنيم و كجا در جمع خصوصي خودمان، اينكه بدانيم در مورد چه چيزهايي حرف بزنيم و چه چيزهايي نه؟ اينكه درك كنيم اصلا كجا بايد حرف بزنيم و كجا نه و چيزهايي ديگر مثل همينها.
كار بسيار بسيار سختي است. خيلي سختتر از آنچه كه فكرش را بشود كرد. اما اين كار احتمالا يكي از ضروريترين كارهايي است كه براي زندگي باآرامش در دنياي پرتنش امروزي بايد انجامش دهيم.
10 پاسخ به “استدلالهای منطقی ایرانی (7): “حريم!؟” شخصي يا صميميت!؟”
متأسفانه كاملا درسته فرمايشتون 🙁
نظرت درسته و كاملا موافقم.
دست گل معلمتان درد نكنه. من ترجيح ميدهم به كسي كه معلمش اين را ياد نداده، خودم اين موضوع را يادآوري كنم. 🙂
ميتونه اينطوري باشه ولي نه لزوما. بند دوم همين پست را ببينيد.
البته توی قوانین فیسبوک و توییتر هست که چیزی رو اگه توشون منتشر کنید دیگه خصوصی نیست! اینترنت یه دنیای عمومیه و باید انتظار این چیزا را داشت…
یک معلم داشتیم می گفت اگر در خونه ی کسی باز بود، نباید به داخل نگاه کنید.
حالا اگر شما مطلب شخصی (و نه لزوما خصوصی) منتشر کنید، شاید من به آن نگاه نکنم؛ اما شاید کسی که معلمش چنین چیزی را بهش یاد نداده، نگاه و فضولی کند. تدابیر ویژه ی امنیتی برای چنین مواقعی (و چنین افرادی) اختراع شده.
ببخشید فضولی کردم. در باز بود دیگه…
حرفت كاملاً درسته.
مي خوام اضافه كنم كه «حريم» كلمهايه كه خيليها در ايران يا ياد نگرفتند يا بهشون ياد ندادند يا سعي به رعايت كردنش ندارن و اندكي افرادي رو كه ميخوان رعايت كنند رو هم تحت فشار ميزارن.
ايرانيها حس عجيبي براي شكستن انواع حريمها دارن و براي من جالبه كه چرا چنين حسي دارن؟
الان كه اين متن رو خوندم، دوباره مغزم دنبال اين چرا ميگرده
البته خودتون آخرش اضافه کردین. ولی نظر من هم اینه که وقتی شما چیزی رو پابلیک انتشار می دین یعنی به همه حق خوندن و اظهار نظر رو دادین.
توی دنیای مجازی می شه راحت حریم خصوصی رو حفظ کرد. ولی توی دنیای واقعی به خاطر رودربایستی هایی که داریم اجازه می دیم خیلی راحت دیگران توی زندگیمون سرک بکشن.
راستی! چرا منو سینما دعوت نکردین؟:)))
عالی!
با نظر شما موافق هستم…به نظر من هم مشکل اصلی اینه که واقعا حریم شخصی هرکس برای خودش هم مشخص نیست… بعضی وقتا به اسم صمیمیت و رفاقت واقعا تو زندگی خصوصی آدم دخالت می شه … و از این بدتر قضاوتهایی هستش که در غیاب افراد انجام می شه بدون اینکه اصلا فرد مورد نظر بتونه از خودش دفاع کنه…