از نو شکفت نرگس چشم انتظاريام
گل کرد خار خار شب بيقراريام
تا شد هزار پاره دل از يک نگاه تو
ديدم هزار چشم در آيينه کاريام
گر من به شوق ديدنت از خويش ميروم
از خويش ميروم که تو با خود بياريام
بود و نبود من همه از دست رفته است
باري مگر تو دست بر آري به ياريام
کاري به کار غير ندارم که عاقبت
مرهم نهاد نام تو بر زخم کاريام
تا ساحل نگاه تو چون موج بيقرار
با رود رو به سوي تو دارم که جاريام
با ناخنم به سنگ نوشتم: بيا، بيا
زان پيشتر که پاک شود يادگاريام …
*****
فردا هشتم آبان دردمندانه پنجمین سالگرد درگذشت شاعر “آیینههای ناگهان” است. روح بزرگش شاد و یادش گرامی …
2 پاسخ به “یادگار بیقراری …”
“درد نام دیگر من است …”
“دردهای من نگفتنی، دردهای من نهفتنی است.”
روحش شاد. زود رفت