در پست چهارشنبه شب درسهايي از فوتبال براي كسب و كار (اينجا) در مورد تأثيرات تجربيات ما از زندگي سازماني و شغليمان بر رضايت و پيشرفت شغلي و اهميت آن براي انتخاب شغل و سازمان مطلوب نوشته بودم. آنجا وعده دادم كه در يك پست مستقل در مورد تجربههاي زيبا و دوستداشتني و مهم زندگي شغليام از كار كردن در چند سازمان مختلف بنويسم. با چند ساعت (!) تأخير، اين پست را برايتان مينويسم:
1- سازمان محل كارم به من فرصت انجام / مشاركت در انجام كارهاي بزرگ و تأثيرگذار ـ از جمله حل مسائل بزرگ براي سازمانهاي بزرگ و تأثيرگذار كشور ـ را داده است.
2- سازمان محل كارم به من فرصت انجام كارهايي را داده است كه دوست داشتهام و بعد از انجام آنها باكيفيت مطلوب، به كارم افتخار كردهام. از جمله مثلا اطرافيان من ديدهاند كه وقتي در مورد يك پروژهي خاص حرف ميزنم، چشمانم چه برقي ميزند و در همان حال، درونم هم سرشار است از لذت و شادي ناشي از انجام يك كار بسيار بسيار بزرگ …
3- سازمان محل كارم به من فرصت رشد كردن را داده است؛ چه رشد عمودي و در سلسلهمراتب ساختاري باشد و چه از آن مهمتر، رشد دانش و تجربه و مهارت. من توانستهام در طي سالهاي كارم با مسائل مختلفي مواجه شوم و حتي بهدنبال راهحلهاي جديدي براي مسائل قديميتر باشم.
4- سازمان محل كارم به من فرصت رؤيا ديدن و جاهطلبي (از نوع مثبتش!) را داده است: من در سازماني كار ميكنم كه ارتفاع سقفش فراتر از بزرگترين رؤياهاي من است. من اينجا ميتوانم بهدنبال ايدههاي شخصي خودم باشم و حتي ايدههاي كسب و كاري خودم را با حوزههاي كاري شركت پيوند بزنم و با اين همافزايي، منفعتي بزرگتر را براي هر دو طرف بهوجود بياورم.
5- سازمان محل كارم با اعتماد به من، به من اجازهي اشتباهات بزرگ و از آن مهمتر، جبران اشتباهاتم را داده است. سازمان، به ارزش افزودهي من و ارزش كلي خروجيهاي من براي سازمان در كنار هم نگاه كرده است و نه يك خروجي خاص و مقطعي. اين يكي از همهي تجربههاي سازماني من، براي من مهمتر بوده است.
6- سازمان محل كارم به من فرصت شبكهسازي حرفهاي و آشنا شدن و دوستي و همكاري با آدمهاي متخصص و حرفهاي در حوزههاي مختلف را داده است كه از آنها بسيار آموختهام و تجربيات خوبي را هم در كنار آنها كسب كردهام. همين آدمها هم در جاي خودش، فرصتهاي بسيار ديگري را براي من ساختهاند.
7- سازمان محل كار من، از نظر نظام ارزشي با ارزشهاي من سازگاري بسياري داشته است. از جمله مهمترينِ آنها هم، تن ندادن به فساد مالي ـ كه متأسفانه اين روزها دامان اقتصاد كشور را گرفته ـ حتي بهقيمت از دست دادن پروژههاي بسيار بزرگ و سودآور بوده است.
نوشتن تجربيات دلپذير بالا به اين معنا نيست كه سازمانهاي محل كار من، كاملا ايدهآل بوده و هستند و هيچ مشكلي وجود ندارد. مشكلات و فشارهاي شغلي هميشه و همهجا همراه ما هستند؛ اما بهنظرم در زندگي شغلي، ديدن تصوير بزرگتر در همكاري با يك سازمان و بسنده نكردن به ديدن تصاوير مقطعي ـ مثل حقوق و دستمزد در يك بازهي زماني خاص ـ براي لذت بردن از زندگي شغلي و پيشرفت بسيار ضروري است.
شما هم اگر دوست داشتيد، از تجربيات زيباي زندگي شغليتان برايم بنويسيد.
6 پاسخ به “تجربههاي زيباي زندگي شغلي من”
استاد لطف دارید مثل همیشه.
سپاس 🙂
حتما شنيده ايد كه ميگويند آدمهايي كه مدعي بودند بدشانس هستند را با آدمهاي موفق در يك گروه مخلوط قرار دادند و يك روزنامه به همه آنها دادند كه در آن يك آگهي بود براي يك موقعيت شغلي خوب. ملاحظه كردند كه آدمهايي كه مدعي بدشانسي خودشان بودند، آن آگهي را نديده بودند و آنها كه آگهي را ديده بودند بيشتر آنهايي بودند كه آدمهاي موفق بودند.
اين آزمايش نشان داده كه مثبت ديدن و مثبت انديشي و خوش بيني است كه در موفقيت آدمها نقش مهمي دارد. اينكه حتي در يك محيط نه چندان خوب، ببينيم كه چه فرصتهايي هست، اين خيلي مهم است.
چشمها را بايد شست و شسته نگه داشت، بايد تلاش كنيم كه خوبها را ببينيم و از آنها به خودمان انرژي بدهيم.
اين موهبتي است كه شما به روشني از آن بهره منديد، در كنار ساير موهبتها…
سربلند باشيد
🙂
ولي قبول كن كه واقعا هم اگر چه كلي ازمون انرژي منفي گرفت؛ اما كلي چيز هم ياد گرفتيم! 😉
من فكر ميكنم نوع نگاه مهمه. در همون سازماني كه من در موردش نوشتم و كامنت اول مطلب هم توسط يكي از همكارانم در اونجا نوشته شده، اتفاقاتي افتاد كه من را به همين نقطهي شما رسوند. اما اون تجربيات خوبم كه از بين نرفت!
جناب نعمتی خوبه که لذت می برید از کار کردن. خوبه و بسیار خوبه. با وجود توصیه دوستانه و کاملاً درست بند آخر اما سازمان من اساساً جای هیچ لذتی رو باقی نذاشته. کار کردن در اینجا کابوسه. و آدم ها کابوس وارتر
چند تا ديگه هم هست
–سازمان با معرفي برخي افراد متخصص بهعنوان متخصص تضمين كيفيت باعث رشد كيفي مستندات توليدي من شده است، چرا كه بايد به تضمين كيفيت هم آموزش و هم دانش اوليه داده ميشد.
— سازمان با معرفي برخي افراد متخصص بهعنوان متخصص تضمين كيفيت باعث افزايش قدرت چانهزني و دانش چگونگي بحث و سروكله زدن با افراد شده است
:))