اين مقاله بيزينسويك در مورد آغاز جنگ ميان گوگل و اپل در بازار محاسبات سيار (Mobile Computing) ـ چيزي كه به نظر نويسنده آينده دنياي تلفن همراه را شكل ميدهد و البته تمام شركتهاي معروف حاضر در اين عرصه مثل نوكيا، سامسونگ و ال جي را از بازار خارج خواهد كرد ـ به خودي خود بسيار جالب است؛ اما اين عكس كه اينجا ميبينيد هم جذابيت خاص خودش را دارد؛ مقايسهاي ميان گوگل و اپل:
سه چيز در اين مقايسه براي من جالب است: شعار (Motto) اين دو شركت مخصوصا شعار اپل (متفاوت بيانديشيد)، سبك كاري (يا همان Work ethic) اين دو كه چقدر گوگل كارمندگرا است و اپل ديكتاتوري (!) و نهايتا شيوه تصميمگيري عقلاني گوگل در برابر شيوه تصميمگيري متمركز اپل.
نويسنده مقالهاي كه در اول اين پست به آن اشاره كردم، جايي از مقالهاش ميگويد كه هر دو شركت داراي رهبراني بسيار محبوب در داخل و خارج شركت هستند: لاري پيج و سرگئي برين در گوگل و استيو جابز در اپل. به نظر ميرسد يك جورهايي كاريزماي اين رهبران در شركتشان بسيار تأثيرگذار است. اين را بگذاريد كنار اينكه مزيت رقابتي و عامل متمايزكننده اين دو شركت از سايرين، شور عظيم خلاقيت درون آنها است كه كاملا به روحيه و تفكر خلاق رهبران شركت بر ميگردد: نتيجه رهبري درست و روحيه خلاق رهبران ميشود همين خروجي جذاب و خيلي اوقات عجيب و غريب گوگل و اپل!
به نظرم شعار اين دو شركت بسيار معنادار هستند: شعار گوگل (چون شيطان نباش يا چيزي شبيه اين) مرزهاي انتهايي خلاقيت را نشان ميدهد ـ خلاقيت تا جايي كه به كسي يا سازماني ضرر بزند ـ و شعار اپل (متفاوت بيانديش) هم كه اصلا اساس خلاقيت است …
نيروي پيشروي اقتصاد سرمايهداري همين خلاقيت و نوآوري است كه در درون ساختار آن نهادينه شده است و آن هم به ذات تنوعجو و بيزار از يكنواختي انسان بر ميگردد. خلاقيت همان عاملي است كه تقريبا همه ما در زندگي شخصي و شغليمان فراموش كردهايم؛ چرا كه خلاقيت نيازمند محيط رقابتي است و سخن گفتن از محيط رقابتي در ايران امروز شايد به يك شوخي بيشتر شبيه باشد!