اهدافتان را به دو دسته تقسيم كنيد: “بايدها” و “نيازها” (Musts and Wants). بايدها اهدافي “ضروري” هستند كه بايد براي تضمين گرفتن تصميم درست به آنها دست يافت. وقتي زمان ارزيابي گزينههاي (Alternative) مختلف در برابر اهدافمان فرا ميرسد، هر گزينهاي كه نتواند يك هدف از نوع “بايدها” را محقق كند به سرعت از فرايند ارزيابيمان كنار گذاشته ميشود. اين اهداف بايد قابل اندازهگيري باشند؛ زيرا بهعنوان نمايشگري براي حذف گزينههايي كه مستعد شكست هستند به كار ميروند. در واقع ما بايد بتوانيم بگوييم: “اين گزينه نميتواند به شكل كامل اين هدف را محقق كند. اين گزينه نميتواند يك نيازمندي را كه براي دستيابي به موفقيت حياتي است تأمين كند.”
تمام اهداف ديگر در قالب دسته “نيازها” جا ميگيرند. گزينههايي كه ايجاد ميكنيم بر مبناي عملكرد آنها در برابر “بايدها” مورد قضاوت قرار ميگيرند؛ نه بر مبناي اينكه آيا آن اهداف را محقق ميكنند يا خير؟ اين اهداف به ما تصوير قابل مقايسهاي از گزينهها ميدهند ـ احساسي در زمينه اينكه گزينهها چگونه با يكديگر مرتبط ميشوند.
يك “نياز” ممكن است ضروري باشد، اما بسته به موضوع بنابر به يك يا دو دليل زير نتوان آن را در گروه “بايدها” قرار داد:
- آن هدف ممكن است قابل اندازهگيري نباشد و در نتيجه نتواند به ما در داشتن يك قضاوت كامل “بله” يا “خير” در مورد عملكرد گزينه مرتبط با خودش كمك كند.
- ممكن است ما به يك بله يا خير نياز نداشته باشيم و ترجيح دهيم از آن هدف بهعنوان يك مقياس براي سنجش عملكرد گزينهها بهره بگيريم.
هدفي كه به صورت مداوم تحت عنوان “بايد” در نظر گرفته ميشود و سپس در قالب يك “نياز” نيز مورد توجه قرار ميگيرد؛ ميتواند هر دو كاركرد را براي ما داشته باشد. در “بايدها” تصميم گرفته ميشود چه كساني بايد بازي كنند؛ اما در “نيازها” اين تصميم گرفته ميشود كه چه كسي بازي را ميبرد.