نوشتهي: روزابث موث کانتر / ترجمهي: علي نعمتي شهاب
برخي افراد بدون توجه به راهي که بر ميگزينند به خاطر انرژي مثبتي که از خودشان منتشر ميکنند تبديل به رهبر ميشوند. حتي در دورانهاي سخت آنها راهي را مييابند. به نظر ميرسد آنها زندگي را براساس شرايط خود ميزيند؛ حتي در زماني که مجبورند خود را با خواستههاي ديگران وفق بدهند. وقتي آنها وارد يک اتاق ميشوند آن را زنده ميسازند. وقتي يک پيام ميفرستند، گيرنده از دريافت آن احساس خوبي پيدا ميکند. انرژيشان آنها را تبديل به آهنرباهايي براي جذب ديگران ميکند. “انرژي آشکار” يک بُعد (Dimension) ناديده گرفته شده رهبري است: شکلي از قدرت که براي هر کس و در هر موقعيتي در دسترس است. در حالي که جذابيت يک نقشه دراز مدت است، انرژي به شکل روزانه براي پيشروي در زندگي ضروري است.
سه نکته افرادي را که بهعنوان منبع انرژي سايرين عمل ميکنند از ديگران متمايز ميسازد:
1. تمرکز بيرحمانه روي نيمه روشن زندگي: منبعهاي انرژي مثبتبين هستند و با اين ديد زندگي ميکنند. يک مدير ارشد خانم در دولت ايالتي که با مشكل عدم علاقه مردم به دخالتهاي بيش از حد دولت روبرو بود، اين مشکل را با حضور به شدت مثبت خود در جامعه حل کرد. او تعارف را با جامعهاي که آژانس وي به آن خدمت ميکرد کنار گذاشت و طوري کار کرد که گويي او براي مردم کار ميکند نه براي دولت. او از همه با شادي که براي بازگشت يک عزيز از جنگ از خود نشان ميدهيم، استقبال ميکند! من ميتوانم ابروهاي بدبينان را که دارند از تعجب بالا ميروند ببينم، اما براي قضاوت در مورد موفقيت او بايد گفت که مردم ملاقات با او و EMailهاي پر از علامت تعجب او را دوست دارند. او به همه چيز و همهجا دعوت ميشود!
بده بستان ناشي از تمرکز بر نيمه روشن زندگي ميتواند قابل توجه باشد. در کتاب جديدم ـ SuperCorp ـ داستاني را درباره موريس لوي مدير ارشد اجرايي شرکت بازاريابي بينالمللي Publicis Groupe تعريف ميکنم که در متوازن کردن علاقه شرکتاش براي دست يافتن به شرکت پيشگام اينترنتي Digita موفق بود. در طول يک دوره طولاني كه شركت وي به دنبال خريد Digita بود، مشکلات شرکت Digita به آن ضربه زد و باعث شد قيمت سهاماش سقوط شديدي كند. در چنين نقطه حساس زماني، يکي از رقباي اصلي Publicis به سرپرست Digita يک Email زد و گفت: “اکنون سهام شما در قيمتي مناسب قرار دارد؛ بنابراين بايد با هم صحبت کنيم.” لوي همان روز Emailي به سرپرست Digita فرستاد و گفت “اين خيلي غيرعادلانه است که شما به اين شکل دچار مشکل شدهايد؛ در حالي که پارامترها هنوز هم بسيار خوب ماندهاند.” و البته انرژي مثبت لوي باعث شد شرکت وي به خريد باارزشي دست يابد.
2. بازتعريف جنبههاي منفي به شکل مثبت: منابع انرژي آدمهاي اهل گفتن “ميشود” هستند. آنها دوست ندارند که در قلمرو منفينگري بمانند؛ حتي وقتي چيزهاي واقعا نااميدکنندهاي وجود دارند. مثلا براي همه مشکل به نظر ميرسد که بتوانند بيکاري را بهعنوان “زماني مناسب براي فکر کردن عميق و تغيير جهت در حين تغيير شغل” تعريف کنند، اما بعضي از افراد انرژيدهنده واقعا بر پرتوهاي اندک نور در يک فضاي تيره و تار تمرکز ميکنند. يک مدير بازاريابي که به دليل بحران اقتصادي کنوني از کار بيکار شده بود در افرادي که در يک مرکز کاريابي ميديد پتانسيل لازم را ديد و آنها را متقاعد کرد که ميتوانند در کنار هم يک کسب و کار خدماتي را ايجاد کنند. او منبع انرژي براي تغيير تعريف ديگران از يک موقعيت منفي به يک موقعيت مثبت شد.
“مثبتانديشي” و ” نعمتشماري” شبيه کليشههاي مبتذل احمقانه به نظر ميرسند. اما منبعهاي انرژي احمق نيستند. آنها ميتوانند تحليلگران زيرکي باشند که جريانهاي وقايع دور و بر خود را به خوبي ميشناسند و به دقت به انتقادها گوش ميدهند؛ در نتيجه ميتوانند خود را به شکل پيوسته بهبود دهند. مطالعات نشان ميدهند خوشبينان بيشتر از بدبينان دوست دارند اخبار بد را بشنوند؛ چون آنها فکر ميکنند که ميتوانند کاري در مورد آنها انجام دهند. براي حرکت مداوم در جهت مخالف طوفانها، انرژيدهندگان پوستههاي نازکي که از ديدگاه بدبينانه شبيه باراني ضد آبي به نظر ميرسند که نم پس ميدهد را پرورش ميدهند. آنها بعضي وقتها دلسرد ميشوند، ولي قرباني نه.
يک کارآفرين که کسب و کارهاي بسياري را ايجاد کرده بود و تعداد ديگري را توسعه و رشد داده بود يک مأموريت شخصي براي بالا بردن استانداردهاي ملي در صنعت خود داشت. او تلاش خود را با ملاقات کردن با تکتک مقامات بلند پايه شرکتهاي فعال در آن صنعت ـ که در آن جلسات همه آن افراد به او گفتند شکست خواهد خورد ـ آغاز کرد. او پس از شنيدن اين هشدارها، به شکل مؤدبانهاي سري به موافقت تکان ميداد و سپس از آن افراد ميخواست که به انجام کاري در راستاي هدف او آن هم تنها بهعنوان يک آزمايش متعهد شوند و سراغ جلسه بعدي ميرفت. بعد از 8 يا 9 جلسه بعد او به جايگاه خوبي در مسيري دست يافته بود که همه خواسته بودند او را نسبت به آن دلسرد کنند.
3. زمان پاسخدهي سريع. منابع انرژي وقت تلف نميکنند: افراد انرژيدهنده همه دلايلي را که باعث ميشوند نتوان يک کار را انجام داد به شما نميگويند. آنها خودشان را در آن کار درگير ميکنند. ممکن است نياز به فکر کردن داشته باشند ولي در عين حال عمل کردن را کنار نميگذارند. آنها به Emailها و تلفنها پاسخ ميدهند، حتي اگر پاسخشان اين باشد که الان نميتوانم جواب بدهم. اين کار به آنها در انجام کارهاي بيشتر کمک ميکند. به دليل اين ويژگي پاسخگو بودن سايرين براي اطلاعات يا برقراري ارتباط به آنها مراحعه ميکنند. در اين فرايند انرژيدهندگان به اطلاعات بيشتر و يک شبکه شخصي بزرگتر دست مييابند؛ چيزي که دارايي ضروري براي دستيابي به موفقيت است.
نکته خوب در مورد اين شکل از انرژي اين است که به صورت بالقوه در اطراف ما فراوان، تجديدپذير و رايگان است. تنها نيازمندي انرژيدهندگان اين است که فعال، مثبت و پاسخگو و بر روي مأموريتشان متمرکز باقي بمانند.
پ.ن. حتما اين خانم کانتر را بشناسيد که از اساتيد برجستهي استراتژي در هاروارد هستند.