شايد مهمترين دغدغهي هر جوان محصلي، شغلي باشد که بعد از فارغالتحصيلي دنبال خواهد کرد. آيا براي يک سازمان بزرگ و پيشرو کار خواهد کرد؟ آيا وارد کسب و کار خانوادگياش خواهد شد؟ آيا در حوزهي تخصص خودش فعاليت خواهد کرد يا درسي که خوانده به دردش نخواهد خورد؟ و شايد هم آيا کسب و کار خودش را راه خواهد انداخت؟ اما اين تمام ماجرا نيست. افراد شاغل هم در هر نقطه از مسير شغلي خودشان، با همين سؤالات روبرو هستند؛ اينکه ميخواهند در سازمان فعلي کارشان را ادامه بدهند يا خير مهمترين سؤال براي آنها است.
در دنياي امروز فرد پيش از تصميمگيري براي انتخاب شغل، دو مسير متفاوت شغلي را پيش روي خود خواهد ديد: کار کردن براي ديگري و کار کردن براي خود (راه انداختن استارت ـ آپ.) اين تصميم، اولين و مهمترين گام در فرايند جستجوي شغل ودر نتيجه مهمترين سؤال در ميان سؤالات مذکور است.
اغلب ما احتمالا ترجيح ميدهيم براي خودمان کار کنيم تا هم کنترل کارمان را کامل در دست داشته باشيم و هم حاصل دسترنج (!) ما به جيب ديگري نرود. خيلي از ما رؤياي روزي را داريم که توانسته باشيم گوگلي، فيسبوکي، مايکروسافتي، اپلي و … تأسيس کرده باشيم؛ اما خوب باز هم اغلب ما معتقديم که: “هنوز زماناش نرسيده! بگذار به وقتاش.” اما آيا به اين فکر کردهايم که آن روز موعود کي فرا خواهد رسيد؟ تصميم با خود ماست.
خوب حالا اگر خواستيم تصميم بگيريم که براي ديگري کار کنيم يا خودمان آستينها را بالا بزنيم، به چه معيارهاي تصميمگيري بايد توجه کنيم؟ مروري ميکنيم بر اين معيارها:
- پول: حواستان باشد که بيش از 90 درصد استارت ـ آپها شکست ميخورند. حقوقها در استارت ـ ـ آپها معمولا پايينتر از ميانگين بازار است. پاداشها معمولا به صورت وعدهي سر خرمن (يعني سهام موفق شرکت) داده ميشوند. بنابراين اگر پول برايتان خيلي مهم است و طاقت سختي کشيدن بابتاش را نداريد، حقوقبگير شويد نه حقوق بده!
- مسئوليت: دامنهي مسئوليتها در يک سازمان جاافتاده و در حال کار، مشخص است. معلوم است که بايد چه کار بکنيد و ميتوانيد عملکردتان را هم در مقايسه با همکاران بسنجيد. تازه بهتر از همه معلوم است که کار روزانهتان کي تمام ميشود! در مقابل در استارت ـ آپها اصلا معلوم نيست که چه کسي بايد چه بکند و از آن بدتر، فهرست کارهاي لازم الاجرا (To-Do List) هيچ وقت به انتها نميرسد!
- توازن شغل با زندگي شخصي: در يک سازمان در حال کار، شما هفتهاي لازم است بين 40 تا 50 ساعت کار کنيد. اما در يک استارت ـ آپ حجم کار موجود، کمتر از 80 ساعت در هفته نيست!
- تغيير: در يک کلام بايد گفت که اگر دنبال عوض کردن جهان با دستان خودتان هستيد، راهتان از استارت ـ آپها ميگذرد!
- رزومهسازي: اگر دنبال کار گرفتن و جابهجا شدن در ميان سازمانهاي موجود هستيد، به يکي از آنها بپيونديد و کار را شروع کنيد. رزومهي يک کارآفرين فقط به درد راهانداختن يک استارت ـ آپ جديد ميخورد!
- امنيت شغلي: استارت ـ آپها اغلب شکست ميخورند؛ اما نگران نباشيد. آدم با کيفيت روي زمين نميماند، ميرود به استارت ـ آپهاي ديگر. با توجه به وضعيت فعلي بازار کار، عملا کار کردن در سازمانهاي موجود هم امنيت زيادي به دنبال ندارد. بنابراين در مورد اين معيار، تفاوت زيادي وجود ندارد.
- راضي کردن والدين (!): اين خطاب به جوانان جوياي نام تازه فارغالتحصيل است. اگر ميخواهيد همين که کار کردن را شروع کرديد پدر و مادرتان بتوانند به فرزند دستهي گلشان جلوي فاميل و دوستان افتخار کنند، استارت ـ آپها را بيخيال شويد!
16 پاسخ به “يک سؤال فلسفي: استخدام شوم يا استارت ـ آپ راه بياندازم!؟”
1- این اواخر مطلبی خوندم که این نکتهای که شما در مورد داشتن تجربه در استارتآپها را تأیید میکرد. بهزودی ترجمهاش خواهم کرد.
2- شما لطف دارید. نقل مطالب بهشرط ذکر منبع مانعی ندارد.
موفق باشید.
سلام علی آقا
یه نکته ای وجود داره و اون اینه که برای اداره یه استارت آپ باید حتما چند وقتی ترجیحا یکی ۲ سال کارمند باشی …البته منظورم کارمند شرکت دولتی نیست
البته نکات گفته شده در پست خوب بود.راستی دارم تمام پستاتونو دونه دونه می خونم و اونایی که به دردم می خورن رو کپی می کنم که توی پرزنتام استفاد کنم البته با ذکر منبع اگر اشکال نداشته باشه
همدرديم پس …
از قسمت تنظيمات
بايد بريد توي بخش
email post changes
يا رایانامه کردن تغییرات نوشتهها
و اونجا فعالاش کنيد
لطف داريد
خوشحالم مفيد بوده
تشکر بابت نظر خوبتون
🙂
استفاده کرديم
نوش جونت
برو استارت آپات را بزن
بعد معروف شدي بگو اين پست را خوندي انگيزه پيدا کردي
منم بعدش معروف شم
:)))))
از اون پست های جون دار بود که نمیدونم چرا الان چشمم بهش خورد
کلا خیلی از این پست های کاربردی لذت میبرم
من با توجه به خصوصیات خودم به ای نتیجه رسیدم که همیشه دوست داشتم تجربه های جدیدی رو داشته باشم اصلا نمیتونم قبول کنم صبح 8 صبح برم 4 بعد از ظهر برگردم و بعد از 20 سال بازنشسته بشم نههههههههههههههههههه من اینطور زندگیرو دوست ندارم.
به قول دکتر حلت : یا راهی خواهم ساخت یا راهی خواهم یافت.
به نظر من زندگی یعنی همین
یهنی اینکه بری به دل مشکلات و با اونها دست و پنجه نرم کنی.
مرسی غلی اقا
من به این سوال ؛ تقریبا 2 سال پیش پاسخ دادم و جوابم رو با اطمینان کامل ؛ استارت آپ خودم انتخاب کردم . با اینکه چه قبل و چه بعد از این تصمیم ؛ چند پیشنهاد و موقعیت خیلی خوب شغلی – تحصیلی داشتم و اگر قبول می کردم ؛ در بدترین حالت ممکن شرایطی که می داشتم ؛ خیلی بهتر از شرایط فعلی ام بود (از نظر مالی البته !) ولی باز ار تصمیمی که گرفتم پشیمان نیستم .
البته کارآفرینی یا فعالیت مستقل شغلی به عوامل زیادی بستگی داره که به برخیش اشاره کردید . ولی معتقدم بیش از همه اینها ؛ خود شخص اهمیت داره . اینکه چقدر به کاری که میخواد انجام بده اعتقاد ؛ ایمان و اشراف داره .
البته همیشه شرایط بیرونی هم تاثیر گذار هستند که نباید ازشون غاقل شد . ولی دوستانه پیشنهاد می کنم اگر احساس می کنید می تونید روی پروژه ای خاص موفق باشید ؛ سعی کنید سایر عوامل رو به نفع اون تغییر بدید.
امکان پذیر هست 🙂
یه سوال هم داشتم اگر جواب بدید ممنون می شم
برای این که این دو تا گزینه ی این پایین یعنی «مرا از دیدگاههای پس از این، به وسیلهی رایانامه آگاه کن.» و «مرا در مورد نوشتههای تازه به وسیلهی رایانامه آگاه کن.» پلاگین خاصی روی وردپرس نصب کردید؟ اگر بله اسم دقیقش چیه؟
ممنون
اول می خواستم مطلب رو به دلایلی نخونم / اما خوندم و فوق العاده بود
یعنی فکر می کنم کسانی که می خواهند کارمند باشند یا تصمیم می گیرند که استارتاپ راه بیاندازند دو روحیه متفاوت دارند یا حداقل میشه اینطوری گفت که دو روحیه متفاوت پیدا می کنند
در نهایت توی این مطلب که به نظرم خیلی منطقی نوشته شده دو طرف می تونن به خوبی تصمیم بگیرند
کلا مقصودم از نظر دادن این بود که تشکر کنم 🙂
شخصا تمام موارد گفته شده رو تجربه کردم و مهر تایید میذارم بر همش. خصوصا وعده های سر خرمن.
بستگي به ريسکپذيريتون داره. بحثاش طولانيه و من الان خيلي حوصلهي توضيح دادن ندارم. آدمهاي ريسکپذير و ريسکگريز، انتخابهاشون با هم متفاوته. من آدم ديدم که جايي حقوق خوبي داشته اومده بيرون شرکت زده و آدمي هم ديدم که شرکت داشته و رفته جايي کارمند داده. توجه کنيد که اينها خطوط راهنما هستند، چارچوب تصميمگيري هستند، نه خود تصميم. تصميم با خود شماست.
چه ربطي داره اسماعيل؟ اين يک تصميم عقلانيه و بايد براساس فاکتورهاي مشخص انجام بشه. اما … تصميم نهايي، بايد با دل گرفته بشه!
سلام؛
راستش فکر کنم حداقل برای مشاغل خدماتی مثل مدیریت و یا مشاوره،حداقل باید قبل از استارت-آپ جایی حقوق بگیر یا شایدم حقوق نگیر(!) باشیم،
ای بابا ، شما که ما رو کلی نا امید کردی!
خوب اون روی سکه هم میگفتی، میگفتی نباید بی گدار به اب زد، می گفتی باید صبر داشت و انگیزه به خصوص!