اين روزها من دارم اولين تجربهي مديريت جديام را ميگذرانم و از سيستم کارشناسي درآمدم. ولي خوب همچنان “رئيس بزرگ” (آقاي مديرعامل عزيز) هستند که بايد هر از چند گاهي به ايشان “نه” بگويم! (چقدر هم ميگم واقعا! :دي)
من هميشه فکر ميکردم مشکلام اين است که جرأت “نه گفتن” ندارم. اما ظاهرا نه گفتن هم راه و روش دارد و مشکلام بيشتر از اين حرفها بوده. 🙂 اينجا 7 روش “نه گفتن به رئيسها” نوشته شده که با هم مرورشان ميکنيم:
1. منطقي باشيد: “بدترين بلايي که ممکنه رئيس بعد از نه گفتن سرم بياره چيه؟” اين را که از خودتان بپرسيد، ميبينيد که نه گفتن چندان هم سخت نيست!
2- قبل از اينکه دير شود، دست به کار شويد!
3- پر رو باشيد! (تا حالا نه نگفتم؛ از اين به بعد ميگم!)
4- گزينهي جايگزين داشته باشيد: “حالا فرض کن من حرف تو رو قبول کردم. چي کار کنم جاش؟” (اگر رئيس اينو پرسيد جوابي داريد براي او؟)
5- سؤال بپرسيد: “چرا من؟” (البته نه با طلبکاري!) “ايکس يا ايگرگ الان بيکارند ميتونند اين کارو بکنند ها.” بعضي وقتها رئيسها نياز به کمک دارند تا تصوير بزرگتري را از ماجرا ببينند.
6- بر روي نتايج متمرکز شويد: معمولا براي رؤسا نتيجهي نهايي مهم است. اگر واقعا فکر ميکنيد نه گفتن شما نتيجهي بهتري را در پي دارد، اين را به رئيستان نشان دهيد.
7- آستينها را بالا بزنيد؛ وقت جنگه: خوب اگر مطمئن شديد که براي نه گفتن دليل منطقي داريد و مثل گولوم گاليور بيخودي نااميد و نگران نيستيد؛ همين حالا وقتاش رسيده. برويد سراغ رئيستان. 🙂
2 پاسخ به “7 راه براي “نه” گفتن به رئيستان!”
شنونده بايد عاقل باشه :)))))
سلام
آقا شر درست نکن برای ملت. فردا همه میرن ازت شکایت می کنن چرا باعث شدی اخراج بشن 🙂