کار اصلي يک مشاور تحليل سيستمي است که قرار است آن را بهبود دهد يا مشکلاتاش را حل کند. براي اين کار ابزارها و رويکردهاي مختلفي عرضه شدهاند تا به تحليلگر سيستم نشان دهند که بايد از کجا کارش را آغاز کند، چه اطلاعاتي را بهعنوان ورودي تحليل خود جمعآوري کند، چگونه اين اطلاعات را تحليل کند و در نهايت چگونه نتايج نهايي تحليل خود را ساماندهي و ارايه کند. اما شايد بد نباشد فارغ از ديدگاههاي مبتني بر ابزارها و رويکردهاي تحليلي، به اين هم فکر کنيم که تحليل سيستم قرار است به چه سؤالاتي پاسخ دهد:
- پيششرطهاي تحليل: با چه موجوديتي مواجه هستيم؟ (سازمان، گروه، واحد سازماني و …) چه سطوحي از اين موجوديت لازم است تغيير کنند؟ (سطح استراتژيک و کلان، سطح عملياتي يا هر دستهبندي ديگري.)
- نتايج مطلوب: نتايج مورد انتظار و مطلوب سيستم کداماند؟
- نياز به بازخورد: کجا ميفهميم که سيستم به نتايج مطلوب دست يافته است؟
- تأثيراتي محيطي: چه عواملي محيطي را که بايد در نظر بگيريم، تغيير ميدهند؟
- کشف روابط: رابطهي X با Y و Z چيست؟
- چه چيزي و چگونه: آيا با خروجيها (چه چيزي) مواجهيم يا با معاني (چگونه)؟
- تئوري تغيير کوه يخي: بايد از چه فرايندها و ساختارهاي جديدي براي اطمينان پيدا کردن نسبت به موفقيت در ايجاد تغيير استفاده کنيم؟
- نفوذ و ماندگاري تغييرات: بايد چه کار کنيم تا از نفوذ و ماندگاري (ثبات) تغييرات در طول زمان اطمينان حاصل کنيم و در نتيجه از مشکل بينظمي در سيستم جلوگيري کنيم؟
- متمرکز در برابر غيرمتمرکز: چه چيزهايي را بايد متمرکز کنيم و چه چيزهايي را غيرمتمرکز؟
- ريشههاي گوناگون: چه ريشههاي گوناگوني ميتوانند منبع ايجاد مشکل يا نگراني در مورد سيستم باشند؟ (در واقع ريشههاي اصلي مشکل يا نگراني کداماند؟)
- از پيچيدگي تا سادگي: چگونه ميتوانيم از پيچيدگي در سيستم به سمت سادگي و از راهحلهاي غيرسازگار به سوي راهحلهاي منعطف و متناسب با شرايط سيستم حرکت کنيم؟
- اهداف کلان: اهداف سطح بالا و کلان سيستم / تحليل سيستم کداماند؟
یک پاسخ به “12 سؤال کليدي در تحليل سيستمها”
به قول خودتان:«با امید که در این زمینه بیشتر بنویسد»!