امشب الکلاسيکوي برگشت سوپر کاپ اسپانيا برگزار ميشود. به اين مناسبت قصد دارم به موضوع جالبي نگاه کنم که بهنوعي فلسفهي رقابت مربيان اين دو تيم محسوب ميشود. نکتهاي که البته فارغ از بحث رقابت، در زندگي همهي ما انسانها هم نمود بسيار زيادي دارد.
به نوع رفتار پپ گوآرديولا و مورينيو توجه کنيد:
1- استراتژي مورينيو ـ تحقير: براي مورينيو هميشه رقبا هيچاند. او و تيماش هميشه برترند؛ چه ببرند و چه ببازند. تنها نقش رقيب (و در واقع تنها خوبي رقيب) اين است که وجود دارد تا آقاي خاص با قدرت بيپايانشان تحقيرش کنند و بعد سرمست از پيروزي، از توانمندي خودشان لذت ببرند. در اين استراتژي رقابت، حريف فقط بهدرد تحقير شدن ميخورد؛ بنابراين اگر رقيب تحقير نشد و يا بدتر شما را با 5 گل نابود کرد، آنوقت عوامل خارجي ـ مثل داور و يوفا و … ـ هستند که باعث باخت شما شدهاند. در استراتژي مورينيو، بدون رقيب آدم نميتواند از خوبيها و تواناييهاي خودش لذت ببرد. بنابراين وقتي به رقيبي برخورد کني که نميتواني بر او پيروز شوي و وقتي که زندگيات آنطوري پيش نميرود که فکر ميکني بايد پيش برود (يعني بهنوعي شکست در زندگي!)، اين ديدگاهات ميشود بزرگترين عامل تخريبي روحيه براي خودت.
2- استراتژي پپ ـ لذت بردن از توانايي خود: پپ اما جور ديگري فکر ميکند. پپ معتقد است در درجهي اول بايد از خوبيها و توانمنديهاي خودمان لذت ببريم؛ چه رقيبي باشد و چه نباشد. وقتي اينطوري به قضيه نگاه کنيم، آنوقت رقابت هم ميشود آزموني براي سنجيدن ميزان اين توانايي در عمل. اگر رقيب را برديم، يعني واقعا تواناييمان بيشتر از رقيب بوده و اين يعني لذت مضاعف؛ ولي حتا اگر هم نبرديم، آنوقت توانايي ما زير سؤال نميرود: رقيب قدرت بيشتري داشته. ما حالا فرصت داريم که روي بهتر شدنمان براي رسيدن به رقيب تمرکز کنيم و لذت تلاش براي بهتر شدن، ميشود لذت مضاعفمان! بنابراين در استراتژي پپ، هميشه آدم از چيزي که هست لذت ميبرد؛ نه از لذتي که ديگران با تحقير شدنشان تقديماش ميکنند. و اين يعني اينطوري زندگي کردن، شکست ندارد.
ميخواهم بگويم که اين دو نوع نگاه فقط در رقابت معنادار نيستند. خيلي از ما در زندگي ـ و بهويژه زندگي شغلي ـ مانند مورينيو فکر ميکنيم و رفتارهايمان را شکل ميدهيم: اينکه هميشه استعدادهاي ما کشف نشده، اينکه من خواستم فلان کار را براي سازمانام انجام بدهم و نشد و نگذاشتند، اينکه بهتر بودن من يعني اينکه تو بدتري (!) و خيلي رفتارهاي زشت ديگر در محيط کار و حتا زندگي جلوههايي از همين نگاه مورينيويي هستند.
در مقابل اگر من بپذيرم که با توجه به سير زندگيام همين نقطهاي که الان در آن قرار گرفتم، نقطهي بهينهاي براي من است، اگر حسرت گذشته و حرص آينده را نخورم و سعي کنم از چيزي که هستم لذت ببرم و البته اگر از ياد نبرم که من هنوز آدم کاملي نيستم و جا براي بهتر شدن و کسب تواناييهاي جديد هنوز هم وجود دارد، آنوقت زندگي با تمام سختيهاياش برايام شيرين ميشود!
بنابراين انتخاب با خود ماست که چطور بهزندگي نگاه کنيم و چطور زندگي کنيم: زندگي به سبک پپ يا خوزه!؟
پ.ن. با آرزوي پيروزي مجدد مکتب توتال فوتبال بارساي پپ بر مورينيوي خود ـ تخريبگر!
12 پاسخ به “درسهایی از فوتبال برای کسب و کار (32): زندگي به سبک پپ يا خوزه!؟”
dorud, naghde jalebi bood vali khob ino ham bayad beduni hamin akhlaghe jose hast ke tarafdarane ziadi dare, man be shakhse tamayole be piroozi va ghorure jose ro setayesh mikonam, chon baraye chizi ke mikhad mijange va hamishe donbale behtarine va raked nemimune, pep ham shakhsiate ghabele ehteramie amma shoma nemituni begi adame bozorgie, mesalesh ham ine savare benz bashi va ba peykan mosabeghe bedi va baad begi man ranande behtariam, age pep morabie masalan Inter shod va Reale jose ro shekast dad va hamin raftaro kard mishe naghde shoma ro sahih doonest, … jose footballo doost dare va harja bebine ghodrate gheire footballi dakhile tab nemiare, omidvaram football pak beshe khali az TAMAROZ …
کاملا درسته و در مورد رونالدو باید بگم اصلا محبوب نیست. در اروپا افراد مغرور هیچوقت محبوب بنیستند. خیلی ساده بگم من خودم هر وقت رئال بازی داره فقط منتظرم تا توپ به رونالدو برسه چون هر لحظه ممکنه یه گل استثنایی بزنه ولی از شخصیت این بازیکن اصلا خوشم نمیاد و ازش متنفرم. در ضمن از لحاظ فوتبالی یه بازیکن شش دونگ و کامل نیست. شخصیت مورینیو هم نزدیک به رونالدوئه. یه مثال بزنم آقای واحدی نیکبخت بعنوان یه فوتبالیست محبوب نیست. این یه حقیقته.با وجود اینکه یه بازیکن خوب و فوق العاده موثر بود ولی من بعنوان یه استقلالی خوشحال شدم از استقلال اخراج شد.ولی خیلی از استقلالی ها میگفتن ما کار به مسائل دیگه نداریم با این بازیکن تیم نتیجه میگیره و همین کافیه.بنابراین مهمه که از چه دیدی نگاه بکنیم . اما آنچه که مسلمه اروپاییها هم مثل ما از بازیکنان جلف و مسئله دار خوششان نمیاد.مثلا آلملنیها در مورد میشائیل بالاک میگفتن : بالاک بیشتر اینکه بازیکن بزرگی باشه فرد مفروری است.
اينجا يک وبلاگ تخصصيه. من قصد کري خوندن ندارم و اين کارها اصلا در شأن اينجاست نيست. دعوتتون هم نکردم اين متن را بخونيد. اگر مخالفيد، نظرتون محترمه ولي حق توهين کردن نداريد. ميتونيد تشريف ببريد توي سايت گل فارسي اونجا هر چقدر خواستيد به بارسا و هواداراناش توهين کنيد. البته از طرفدار چشم و گوش بستهي مورينيو، ديدن اين رفتارها اصلا عجيب نيست.
من رفتار مورينيو را نقد کردم؛ کاري به برد بارسلونا نداشتم که. واقعا فهميدن موضوع به اين سادگي اينقدر سخته؟ شما الگوتون را بگذاريد اون مربي بيادبتون که حتا در کوپا دلري هم که برنده شد؛ اخلاق را باخت.
در ضمن بهتره بدونین با وجود تمام باخت های این رونالدوی مغرور !!!!! امسال به عنوان محبوب ترین فوتبالیست بالاتر از کاکا و مسی و رئال مادرید تخریبگر!!!!! به عنوان محبوب ترین تیم جهان انتخاب شدند پس زیاد به تعریف های امثال خیابانی از بارسا دلتونو خوش نکنید
درسته فقط وقتی طرفدار مطلق بارسا هستی میتونی این نقد رو بکنی ولی وقتی یکم با عدالت نگاه کنی می بینی که در تمامی شکستهای رئال در مقابل بارسا داور نقش به سزایی روداشته این رو کارشناس های محترم فوتبال هم میگن
دوست عزیز سلام،
مسئله ای که اشاره کردید کاملا صحیح به نظر می رسه.در طول مدت سرمربی گری آقای خاص بر مادریدی ها هرگز ندیدم مورینیو مسئولیت شکست هاش رو در مقابل مردان کاتالان بپذیره(حداقل کاملا).
وقتی عمیق تر بر استراتژی مرد مغرور نگاه می کنی می بینی این استراتژی تحقیر و فرار از مسئولیت شکست در پیکره تیم هم تنیده شده و بازیکنان هم تحت تاثیر این رفتار وقتی به شکست نزدیک میشن به شدت دست به دامن حاشیه میشن و سعی می کنن با خشونت جو رو جوری تموم کنن که برای توچیحات آقای خاص جا باشه.
این مسئله در بازکنان هر دو تیم هم مشهوده.بازی و رفتار مسی رو مقایسه کن با غرور رونالدو! آرامش مسی و اینکه داره از فوتبال لذت میبره نه از برد.
در مورد دوستانی که بدون توضیح اظهار نظر می کنن باید گفت لازمه که تعصب رو کنار بزارن و منطق رو بپذیرن.
اين کامنت نقد نيست؛ تخريب است. لطفا جواب استدلال را با استدلال بدهيد؛ نه با تکهپراني و در رفتن!
کاملن احساسی و خالی از منطق
خوب کاش بگيد کجاش را قبول نداريد.
قبول کامل ندارم.
سپاس از نقد جالبتون.