جيمز آلتوچر اينجا ماجرايي از دوران کودکياش تعريف ميکند: “وقتي شش سالام بود؛ سريالي به نام آقاي اِد تو تلويزيون پخش ميشد. آقاي اِد يه اسب سخنگو داشت و هر وقت با زناش دعواش ميشد، ميرفت سراغ اسباش. پدرم معتقد بود ديدن اين سريال براي مغز من خوب نيست؛ چون عادتهاي بدي را در ذهنام جا ميداد!”
جيمز ميگويد: “امروز من ميدونم که خيلي چيزهاي ديگه هم براي مغز آدم ضرر دارند. آرزو دارم کاش ميشد بعضي از سلولهاي مغزي بعضيهاي ديگه رو ميکشتند. اون سلولها با هوسها، عصبانيت و شايعهها مسموم شدند. بنابراين مغزتون را براي يک ثانيه فراموش کنيد. بعضي وقتها مغزتون دشمن شماست. شما وقتي ميتونيد موفق بشين که کاملا احمق باشين. هر وقت نزديکترين آدمهاتون فکر کردند که «اين بابا يا ديوونه است يا يه مشکل رواني داره»، بدونيد که داريد موفق ميشيد.”
بعد هم جيمز 6 اصل کليدي موفقيت را از نظر خودش بيان ميکند که به نظر او از اين ميان فقط يکي با “مغز” در ارتباط است! اين 6 اصل را با هم مرور کنيم:
1- اشتياق: جيمز فکر ميکرد که دختر 5 سالهاش استعداد زيادي در رقص دارد. براي همين دخترش را در کلاس رقص گذاشت، او را به شوهاي رقص برد و … اما دختر کوچکاش هيچ پيشرفتي نداشت. در وسط يک برنامهي کلاس جهاني رقص، يوسي کوچولو خواباش برد! “اون اشتياقي به رقصيدن نداره. من فکر ميکنم هيچ آدمي بدون داشتن اشتياق به کاري که ميکنه، موفق نخواهد شد.”
2- پشتکار: “من تا 14 سالگي شغلي نداشتم. بعدش هم کمابيش کار ميکردم و پول در ميآوردم. بعضي سالها بيشتر از چيزي که درآوردم از دست دادم. اما من از اينکه دارم ادامه ميدم و به جلو ميرم، سربلند بودم و احساس غرور ميکردم. من خيلي زود موفق شدم و بعدش خيلي زود شکست خوردم. بارها اين اتفاق براي من افتاد. اما خوبياش اين بود که تو اين ماجراها ياد گرفتم چطوري کم نيارم، به سمت خورشيد گام بردارم و چطور خودم را از خشم خدايان در امان بدارم.”
3- شجاعت: “من شغل خوبي داشتم، حقوقام خوب بود و تازه در حال افزايش هم بود، زندگي هم عالي پيش ميرفت؛ ولي من رهاش کردم و به يه شانس بزرگ چسبيدم. اما نشد و مجبور شدم دوباره شروع کنم. و باز هم دوباره و دوباره و دوباره. و باز هم تمام زندگيام رو باختم. و دوباره شروع کردم. تا وقتي که بتونم باز هم شروع ميکنم.”
4- دانش: جيمز ميگويد کار من در حوزهي مالي بود. من ديدم بقيه چه چيزهايي بلدند. و ياد گرفتم و ياد گرفتم. چون حواسام بود که وقتي استخر دارد آدمها را ميبلعد، آنهايي که ته استخر ميمانند و غرق ميشوند کساني هستند که شنا بلد نيستند!
5- شفافيت: “کساني پيش من ميان و ميگن: من ايدهي خوبي براي راهاندازي کسب و کار دارم؛ ولي تا تو زير اين برگه رو امضا نکني که تعهد ميدي ايدهي منو فاش نميکني، بهت نميگم! من ميخوام بهتون بگم اگر به ايدهتون باور داريد، اگر بهش اشتياق داريد، اگر دانش تخصصي لازم رو در موردش کسب کرديد و اگر اطمينان داريد که واقعا هم اين دانش رو داريد، چرا ميترسيد ايدهتون را ازتون بدزدند؟”
6- انعطافپذيري: “همه چيز که هميشه خوب پيش نميره. هر روز چيزها تغيير ميکنند. شما نميتونيد خودتونو به نتايج بچسبونيد. اگر مثلا هدفتون اينه که گوگل بياد کسب و کار شما رو بخره، نميتونيد همون محصولي که بايد را بسازيد. بنابراين انعطافپذيري داشته باشيد. به جاي فکر کردن به نتيجه، به خودتون و کارتون ايمان داشته باشيد و به فرايند توسعه فکر کنيد. فرايند درست، خودش بهتون جايزهي لازم رو ميده!”
موفق باشيد!
5 پاسخ به “6 اصل کليدي موفقيت”
منظور از خشم خدایان ، خدایان المپی اساطیر یونان باستانه
“یاد گرفتم چطوری کم نیارم، به سمت خورشید گام بردارم و چطور خودم را از خشم خدایان در امان بدارم”!!!!!!!!????????!!!!!!!!!!!!!!
بسیار عالی بود خسته نباشید
بسیار زیبا و کاربردی. قسمت شفافیت اش را دوست داشتم. به نظر من آدم هایی که در ارائه اطلاعاتشان محتاط اند، باید در میزان اطلاعاتی که دارند شک کرد.
اين مواردي كه اشاره شد واقعا درست و بجاست.
با شهامت خيلي موافقم.تصميم گيري نياز به شهامت داره.و تصميم هاست كه تغييرات را به بار مي آره.براي خيلي از ماها حركت از يك شرايط پايدار به يك شرايط ناپايدار خيلي احمقانست اما اين تنها راه پيشرفته.