يکي از بهترين روشهاي آموزش علم مديريت در جهان امروز، مطالعه و حل کيسهاي واقعي است. معمولا هر تکستبوک مديريتي درست و حسابي را که باز کنيد؛ هر فصل با يک کيس شروع ميشود و با يک يا چند کيس تمام. يکي از اصليترين منابع اضافي که روي سايت اينترنتي خيلي از تکستبوکها ارايه ميشود هم کيسهاي اضافي است. دورهي MBA مدرسهي مديريت هاروارد هم که در آموزش مبتني بر کيسها، سرآمد مدارس مديريت دنيا است. بايد کيسهاي هاروارد را ديده باشيد تا متوجه شويد چه ميگويم! کيسهاي هاروارد از شيوهي ايده گرفتن براي يافتن مسائل مديريتي تا خود مسئله و روش حل آن، بسيار جذاب و آموزنده هستند.
يک کيس به شما نشان ميدهد که چطور مسئله را پيدا کنيد، چطور براياش براساس دانش تئوريکتان راهحل پيدا کنيد و چطور آن راهحلها را بهاجرا دربياوريد. البته معمولا در سطح کارهاي دانشگاهي فقط گام اول و دوم طي ميشود و همين باعث ميشود تا دانشجويان MBA هم مسئله حل کردن را ياد بگيرند و هم چگونگي کاربرد دانش تئوريک کتابخانهايشان را. چون معمولا جواب کيسها هم از قبل مشخص است، ميشود راهحلهاي ارايه شده توسط دانشجويان را هم با وضعيت واقعي مقايسه و آنها را محک زد.
در طي دورهي MBAام سعي کردم تا بتوانم براي درسها و مفاهيمي که ميخوانم معادلي در دنياي واقعي پيدا کنم تا آنها را بهتر بفهمم. شايد بهترين درس هم براي اين کار براي من درس استراتژي بود که مفاهيماش در دنياي کسب و کار دم دستتر و جذابتر بودند. اينکه چشمانداز و مأموريت شرکتها چيست و چرا فلان شرکت خود را اينگونه تعريف کرده، سادهترين نمونههاي اين تلاش من بودند. در کنارش تلاش ميکردم تا ببينم مثلا چه شرکتي از استراتژي رهبري هزينهي پورتر استفاده ميکند و چه شرکتي از استراتژي تمرکز يا اينکه چه نمونهاي براي استراتژي يکپارچگي عمودي وجود دارد؟
کمي که جلوتر رفتم و وقتي وبلاگنويسيام جديتر شد، سعي کردم تا اين کشف و شهود را کمي گسترش بدهم و بهدنبال کيسهاي واقعي براي حل کردن بگردم. يکي دو بار هم سعي کردم تا همين تلاشام را مستند کنم.
چند هفتهي پيش بهمناسبت روز جهاني وبلاگ پستي نوشتم با عنوان خوب وبلاگ بنویسید؛ لطفا!. يکي از نکات کليدي که آنجا بهعنوان نقطه ضعف وبلاگهاي حوزهي اصلي مورد علاقهي خودم ـ يعني مديريت و آيتي ـ ذکر کردم، نداشتن ايده براي نوشتن است. با توجه به فقر شديد کيسها ـ مخصوصا کيسهاي داخلي ـ در ادبيات مديريت بهزبان فارسي (مثلا اينکه هنوز بسياري از اساتيد محترم دانشگاه براي آموزش استراتژي به مثالهاي کتاب چاپ سال 1996 آقاي فرد ديويد استناد ميکنند!)، يکي از ايدههاي بسيار خوب و از نظر من لازم براي وبلاگهاي مديريتي و آيتي، تلاش براي پيدا کردن و تحليل کيسهاي واقعي و ارايهي راهحل براي آنها است. جا براي نوشتن در اين زمينه بسيار است. اينطوري هم خود ما بهعنوان نويسنده توان حل مسئلهي بالاتري پيدا ميکنيم و هم ديگران هم ميتوانند از يافتههاي ما ياد بگيرند.
چند مثال بزنم تا بحث روشنتر شود: آيا تا بهحال به اين فکر کردهايد که نمونهي واقعي استراتژي يکپارچهسازي عمودي چيست؟ من کمي اين موضوع را گوگل کردم و ديدم که الان بهترين مثال براي اين استراتژي (در هر دو جهت بالا و پايين) فعاليتهاي گوگل و اپل در صنعت گوشيهاي هوشمند هستند. يا مثلا عرضهي کنسول بازي XBox توسط مايکروسافت نمونهي جذاب استراتژي تنوع ناهمگون است. ولي آيا کسي از ما به کشف اين نمونههاي جذاب و روزآمد فکر ميکند؟
در داخل کشور هم که اوضاع بدتر است! انگار شرکتها و سازمانهاي ايراني هيچ کار قابل توجهي نکردهاند و نميکنند. آيا مثلا به استراتژيهاي نفوذ در بازار شرکتهاي فعال در صنايع غذايي فکر کرديد؟ يا حتا مثالهاي دم دستتر: مدل رهبري مديران برجستهاي که در طول دوران کاريتان داشتهايد، مشکلات سازماني که حل کردهايد و چيزهاي ديگري شبيه اينها. دقت کنيد که اصلا حرفام بوميسازي علم و اينجور چيزها نيست. دارم دربارهي نوع نگاه به مسائل حرف ميزنم.
من خودم تلاش کرده و ميکنم تا هر از چند گاهي در اين زمينهها بنويسم. منتظر کارهاي دوستان ديگر هم هستم. فقط لطفا کپي پيست کردن را فراموش کنيد! سعي کنيد خودتان مسئلهها را کشف و حل کنيد. اگر کيس ايراني پيدا کرديد چه بهتر؛ ولي اگر کيسهاي انگليسي زبان را هم بهعنوان مسئله در نظر بگيريد و حل بکنيد يا حتا ترجمه و خلاصهنويسيشان بکنيد، در جاي خودش مفيد است.
نمونههايي از کيسهايي که من سعي کردهام بنويسم (و البته در مورد کيفيتشان هم ادعايي هم ندارم!) اينها هستند:
ري اوزي؛ نمونهي کامل يک استراتژيست
مطالعهی موردی به نام اپرا وینفری
در نوشتن نگارش موردي ايدهي مرکزي و مسئلهاي که قرار است بررسي و حل شود از هر چيز ديگري مهمتر است. بنابراين دنبال ايدههاي خوب و جذاب دور و برتان بگرديد. مختصر و مفيد و مؤثر نوشتن هم که هرگز نبايد از يادمان برود. کيس نوشتن البته مهارتها و اصولي هم دارد که بعدا در موردشان خواهم نوشت.
خيلي از دوستان جوان و علاقهمند من که مديريت خواندهاند، از من در مورد ايده براي وبلاگنويسي در حوزهي مديريت پرسيدهاند. پيشنهاد اين پست، بيش از همه مخصوص اين دوستان است. من از معرفي نوشتههاي دوستان ديگر در اين زمينه و يا انتشار کيسهاي شما در گزارهها بهصورت پست مهمان استقبال ميکنم.
پ.ن. نوشتهي احسان اردستاني را هم در اين زمينه با عنوان مثالهای ایرانی در حوزه استراتژی بخوانيد.
یک پاسخ به “خودتان کيسها را کشف و حل کنيد!”
اولین تکست مدیریتی درست و حسابی (من اسمشان را گذاشته بودم «طلائی») که دیدم دوره فوق لیسانس کتاب دفت بودم. از ذوق نزدیک بود گریه کنم! حالا ذوق و شوق شده حسرت. یعنی می شود یک روز یک کتاب مثل کتاب دفت با کیس های ایرانی داشته باشیم؟