نويسنده: جرمي دين؛ ترجمهي: علي نعمتي شهاب
همهي ما با نقاط قوت و ضعف فرايند هدفگذاري آشناييم. ما بايد اهداف خاص و چالشانگيز تعيين کنيم، از ابزار پاداشدهي استفاده کنيم، روند پيشرفت را ثبت کنيم و بهصورت آشکار از خودمان تعهد نشان دهيم.
پس چرا همچنان شکست ميخوريم؟
تحقيقات روانشناختي به ما نشان ميدهند ذهنيتهاي ما چرا و چگونه ميتوانند در دستيابي به اهدافمان به ما کمک کنند:
1- خيالپردازي مثبت را کنار بگذاريد.
بزرگترين دشمن هر هدفي توهمات مثبت است. تحقيقات انجام شده روي موضوع خيالپردازي، نشان ميدهد که خيالات مثبت با شکست در کار پيدا کردن، دوستيابي، گذراندن امتحان يا حتي پشت سر گذاشتن عمل جراحي مرتبطاند. کساني که منفي خيالبافي ميکنند، نتايج بهتري بهدست ميآورند. بنابراين لطفا از آيندهاي که نيامده با خيال راحت لذت نبريد تا به آنجا برسيد.
2- خودتان را متعهد کنيد.
علت دست نيافتن به اهدافمان، کمبود تعهد است. يکي از تکنيکهاي قدرتمند روانشناسي براي افزايش تعهد، تقابل ذهني است. اين تکنيک شامل لذت بردن از يک خيال زيبا و سپس خالي کردن يک سطل واقعيت سرد روي آن است. اين کار مشکل است؛ اما تحقيقات نشان ميدهند که در عمل واقعا کار ميکند.
3- شروع کنيد!
ميتوانيد از اثر زايگارنيک براي کشاندن خود بهسوي هدفهايتان استفاده کنيد. يک روانشناس روس به نام بلوما زايگارنيک اشاره کرده که پيشخدمتها تنها سفارشهايي را به ياد ميآورند که در حال سرو شدن هستند. وقتي سفارشها به مشتريان تحويل داده ميشوند؛ از ذهن آنها پاک ميشوند.
اثر زايگارنيک به ما ميآموزد که يک سلاح خوب براي جلوگيري از بهتعويق انداختن کارها، شروع کردن از جايي است … هر جايي. برداشتن آن گام اول ميتواند بهتنهايي تفاوت ميان شکست و پيروزي را رقم بزند. وقتي شروع بهکار کرديد، هدف در ذهنتان ماندگار ميشود.
4- فرايند را تصور کنيد نه نتيجه را!
همهي ما مستعد سفسطهي برنامهريزي هستيم: اينکه انديشه بهنرمي بر همهي موانع چيره خواهد شد (و البته ميدانيم که بهسختي چنين اتفاقي ميافتد.) به جاي آن، تصور فرايند دستيابي به هدفتان به شما کمک ميکند تا بر گامهايي که بايد برداريد، متمرکز شويد. اين کار همچنين به کاهش نگراني و تشويش نيز کمک ميکند.
5- از اثر جهنمي بپرهيزيد.
وقتي هدفمان را گم ميکنيم، بهخوبي ميتوانيم به دام اثر جهنمي بيافتيم. افرادي که از محدوديت کالري رژيم غذاييشان فراتر رفتهاند، بهخوبي با آن آشنا هستند. با اين استدلال که “ديگر وقتاش گذشته”، اين افراد فکر ميکنند “در چه جهنمي بودم!” و در نتيجه شروع ميکنند به خوردن حجم زيادي از غذاهاي نامناسب.
اهدافي که در برابر اثر جهنمي آسبپذيرند، معمولا اهداف کوتاهمدت و بازدارنده هستند (وقتي قصد داريد کاري را متوقف کنيد.) ميتوان با تعيين اهداف بلند دتي که به بهدست آوردن چيزي ميانجاماند، از اين اثر اجتناب کرد.
6- تنبلي را کنار بگذاريد.
وقتي اهدافي سخت را در نظر داريم و نميدانيم که “آيا به زحمتاش ميارزد؟”، معمولا تصميم براي بهتعويق انداختن کار بهآرامي و پنهاني به ما نزديک ميشود. در چنين شرايطي نکتهي کليدي فراموش کردن هدف و پنهان کردن جزئيات است. سرتان را پايين بندازيد و از فرجههاي زماني خودساخته استفاده کنيد.
7- نقطهي تمرکز را عوض کنيد.
نميتوانيد راه پيش رويتان را هميشه با سر پايين طي کنيد و گم نشويد. در بلندمدت، کليد دستيابي به هدف تغيير تمرکز ميان هدف نهايي به کاري است که همين الان در حال انجام آن هستيد. تحقيقات پيشنهاد کردهاند که در زمان ارزيابي پيشرفت ـ بهويژه ارزيابي چند وظيفهي سخت ـ بهترين روش متمرکز ماندن بر روي وظايف است. اما وقتي وظايف سادهاند يا هدف، دستيافتني است، بهتر است روي هدف نهايي تمرکز شود.
8- از رفتار روبات ـ مانند بپرهيزيد.
اغلب رفتار ما شبيه روباتها است. ما کارها را واقعا نه از روي انديشه و تفکر که برحسب عادت يا کپيبرداري ناگاهانه از ديگران انجام ميدهيم. اين نوع رفتار کردن ميتواند دشمن بزرگ هدف ما باشد. از خودتان بپرسيد آيا کارهايي که انجام ميدهيد، واقعا شما را به هدفتان نزديک ميکند؟
9- هدف را فراموش کنيد؛ نيت چيست؟
اهداف اغلب در خدمت نيتهاي بنيادين ما هستند و بايد هم باشند. اما يک جنبهي تاريک هم در هدفگذاري وجود دارد. وقتي اهداف بسيار خاصاند، چسبيدن به آنها آسان است؛ وقتي اهداف بسياري وجود دارند، اهداف غيرمهم و راحت نسبت به اهداف حياتي اما سخت اولويت بيشتري مييابند و وقتي اهداف بسيار کوتاهمدتاند، تفکر کوتاهمدت را تشويق ميکنند. هدفگذاري اشتباه انگيزه را از بين ميبرد و ميتواند حتي باعث رفتارهاي غيراخلاقي شود. به ذهنتان بسپريد که هميشه اول بايد به کل هدف نگريست.
10- بدانيد چه زماني بايد توقف کنيد.
برخي اوقات مسئله آغاز کردن نيست؛ بلکه درک اين است که چه زماني بايد ايستاد. روانشناسان دريافتهاند که هزينههاي سوخته ميتوانند باعث شوند تا ما کارهاي عجيبي انجام دهيم. “هزينههاي سوخته” به تلاش يا پولي اشاره دارند که در راه دستيابي به هدفمان پرداختهايم. بنابراين حتي زماني که طرحمان شکست ميخورد، به حرکت براساس آن ادامه ميدهيم.
تحقيقات نشان دادهاند که هر چه انسانها روي هدفي سرمايهگذاري کنند، احتمال بيشتري ميدهند که موفق شوند ـ بدون اينکه اين خيالپردازي ربطي به موفقيت واقعي داشته باشد. بدانيد که چه زماني بايد سکان قايق را بچرخانيد که در غير اين صورت، افسار اسب مردهاي را در دست خواهيد داشت.
11- نقشههاي اگر ـ آنگاه داشته باشيد.
همهي اين تحقيقات نشانگر اهميت خود کنترلي در دستيابي به هدف هستند. متأسفانه همانطور که همه ميدانيم، کنترل کردن خود ميتواند بسيار مشکل باشد. يک استراتژي که توسط بسياري از تحقيقات توصيه شده، داشتن نقشههاي اگر ـ آنگاه است. شما بهسادگي جزئيات کارهايي را که بايد در يک موقعيت خاص انجام دهيد، مشخص ميکنيد. اين کار اگر چه آسان بهنظر ميرسد؛ اما اغلب ترجيح ميدهيم بدون داشتن نقشه پرواز کنيم. نقشههاي اگر ـ آنگاه با کمي ابتکار ميتوانند براي غلبه بر تمام موانعي که پيش از اين به آنها اشاره شد بهکار گرفته شوند.
یک پاسخ به “يازده ميانبر پنهان در دستيابي به اهداف”
كوتاه، مفيد و كاربردي. درست همانطور كه يك High D لازم دارد. 🙂