سفر، گريختني در مه است، سوي اميد؟
و يا گريختن از خويش، نااميدانه؟
ز خود چگونه گريزم که بار خويشتنم
امانتي است هم از سرنوشت بر شانه!
زندهياد حسين منزوي
سفر، گريختني در مه است، سوي اميد؟
و يا گريختن از خويش، نااميدانه؟
ز خود چگونه گريزم که بار خويشتنم
امانتي است هم از سرنوشت بر شانه!
زندهياد حسين منزوي