“گواردیولا مربی متفاوتی درمقایسه با سایر مربیان است. این هم به خاطر دیدگاهی است که او دارد. زمانی که من به اینجا آمدم، ایدهی من نسبت به فوتبال کاملا متفاوت با ایدهي امروزیام بود. گواردیولا به من یاد داد تا چطور به نحو دیگری به فوتبال بنگرم. من چیزهای زیادی از او یاد گرفتم تا چطور یک بازیکن حرفهای بهتری باشم و چطور به فوتبال فراتر از نتایج بنگرم.” (خاویر ماسکرانو در توصیف پپ گوآردیولا؛ اینجا)
يكي از اجزاي ـ يعني تفكر سيستمي است ـ مديريت نگرشها يا مدلهاي ذهني است. پيتر سنگه در صفحات ابتدايي اين كتاب استثنايي نوشته است: “ﻣﺪﻝﻫﺎﻱ ﺫﻫﻨﻲ ﺍﻧﮕﺎﺷﺖﻫﺎﻱ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻋﻤﻴﻖ ﻭ ﻳﺎ ﺣﺘﻲ ﺗﺼﺎﻭﻳﺮ ﻭ ﺍﺷﻜﺎﻟﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺮ ﻓﻬﻢ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﻭ ﻧﺤـﻮﻩي ﻋﻤﻞ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺁﻥ ﺍﺛﺮ ﻣﻲﮔﺬﺍﺭﻧﺪ. ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﻣﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺪﻝﻫﺎﻱ ﺫﻫﻨﻲ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺍﺛﺮﻱ ﻛـﻪ ﺁنهـﺎ ﺑﺮ ﻋﻤﻠﻜﺮﺩ ﻣﺎ ﻣﻲﮔﺬﺍﺭﻧﺪ، ﺁﮔﺎﻫﻲ ﻛﺎﻣﻞ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ.”
اگر چه هر كسي بايد از محدوديتهاي نگرش و مدل ذهني خودش باخبر باشد؛ اما در زندگي با ديگران بهويژه در سازمانها يكي از وظايف مهم مديران و رهبران سازماني، تغيير نگرشها يا مدلهاي ذهني نادرست همكارانشان است (و اين ميتواند در رابطهي ما با بالادستيها و همكارانمان هم معنادار باشد.) خوب است همهي ما ـ اعم از مدير و كارشناس ـ به اين فكر كنيم كه آيا در كار و زندگي كردن با ديگران، چقدر توانستهايم نگرشها و مدلهاي ذهني نادرست آنها را اصلاح كنيم؟ آيا عادت نكردهايم به شكايتهاي خصوصي و لبخندهاي ظاهري؟ بهنظرتان كدام يك بهتر است؟
2 پاسخ به “درسهایی از فوتبال برای کسب و کار (79)”
متأسفانه بله
اینکه این قدر گواردیولا توی مدیریت قوی هست بعید می دونم که استعداد ذاتیش باشه نه تنها اون بلکه بقیه شخصیت هایی که توی این سلسله مطالب درس های فوتبال میان ، متاسفانه توی سیستم آموزشی ما جایی برای مدیریت و مباحث اون نیست و به نظرم بزرگترین علت عدم موفقیت ما هم همینه ، اینکه مدیریت رو اصولی بلد نیستیم !